کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارزانو نشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارزانو نشستن
لغتنامه دهخدا
چهارزانونشستن . [ چ َ / چ ِ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) مربع نشستن . تربع. (زوزنی ). گردپای نشستن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به چارزانو زدن و چارزانو نشستن شود.
-
جستوجو در متن
-
دوزانو
لغتنامه دهخدا
دوزانو. [ دُ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ، ق مرکب ) قسمی نشستن و آن را ایرانیان از عرب و عرب از شتر آموخته است . براکاء. بروکاء. (از یادداشت مؤلف ). نشستن آنچنان که ساقها در زیر رانها قرار گیرد و این نوع نشستن ادب راست ، مقابل چهارزانو و مربع نشستن . رجوع ب...
-
گردپای نشستن
لغتنامه دهخدا
گردپای نشستن . [ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن . مربع نشستن . احتباک . (منتهی الارب ) : بنشست گردپای و حریفان فرونشاندپیش کنیزکان و غلامان بر قطار.سوزنی .
-
هبنقعة
لغتنامه دهخدا
هبنقعة. [ هََ ب َ ق َ ع َ ] (ع مص ) بر پی پاشنه ٔ پای نشستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || هر دو پای از هم باز داشته و شکم رانها را بهم چسبانیده بر سرین نشستن . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). هر دو پای واداشته ه...
-
گرد نشستن
لغتنامه دهخدا
گرد نشستن . [ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن : ملوک را نشاید که کاغذ بر سر زانو گیرند و دبیروار نشینند تا چیزی نویسند، بلکه ایشان را گرد باید نشست و کاغذ معلق باید داشت . (نوروزنامه ).
-
سرین افکندن
لغتنامه دهخدا
سرین افکندن . [ س ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از چهارزانو و مربع نشستن باشد. (آنندراج ).
-
اربعاء
لغتنامه دهخدا
اربعاء. [ اَ ب َ / اُ ب ُ ] (ع اِ) قعود اربعاء؛ چهارزانو نشستن .
-
گردپای
لغتنامه دهخدا
گردپای . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) پیرامون تخت و اطراف . (برهان ) (آنندراج ). این کلمه را در بیت ذیل از فردوسی : جهان از بدیها بشویم به رای پس آنگه کنم درگهی گردپای .بمعنی مذکور گرفته است ، ولی احتمال دارد که بمعنی سوم باشد. از سوی دیگر نسخه بدل مصراع دوم چ...
-
دوکوز ربعی
لغتنامه دهخدا
دوکوز ربعی . [ دُ رُ ] (اِ مرکب ) کنایه از چهارزانو نشستن به تکبر و تبختر باشد چه کوز به معنی تکبر و بدی هم هست . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
مربع نشستن
لغتنامه دهخدا
مربع نشستن . [ م ُ رَب ْ ب َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن . گردپای نشستن . (یادداشت مرحوم دهخدا). و آن عبارت ازنشستن به وضع خاص که اهل هند آن را پالتی گویند، یعنی ران چپ را از زیر ران راست بر آوردن و پای راست را بر ران چپ نهادن . (از آنندر...
-
ارتباع
لغتنامه دهخدا
ارتباع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بهاران جائی بودن . (زوزنی ). بهاران بودن . (تاج المصادر بیهقی ). بجای بهاری مقیم شدن . اقامت کردن در بهاران بجائی . (منتهی الارب ). در بهار بجائی بودن یعنی در منزل بهاری . || بهار بخوردن . (زوزنی ). بهار خوردن . (تاج المصا...
-
روبعة
لغتنامه دهخدا
روبعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع ص ) کوتاه بالا. و صاحب صحاح به زای معجمه گفته . (منتهی الارب ). رجوع به زوبعة شود. || کوتاه قامت حقیر. (از معجم متن اللغة) (از لسان العرب ). و صاحب اقرب الموارد این معنی را در زوبع آورده است . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود. || کوت...
-
مربعنشین
لغتنامه دهخدا
مربعنشین . [ م ُ رَب ْ ب َ ن ِ ] (نف مرکب ) چارزانو نشین ، چرا که طور نشستن امرا و سلاطین است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه چهارزانو نشیند. کنایه از مهتر و بزرگ قوم : به تربیع و تثلیث گوهرفشان مربعنشین و مثلث نشان . نظامی . || معشوق . نگار. شاهد....
-
زانو
لغتنامه دهخدا
زانو. (اِ) ترجمه ٔ رکبه . (آنندراج ). محل اتصال ساق و ران پا. در پهلوی : زانوک ، در اوستا: ژنو و درسنسکریت : جانو بوده است . (فرهنگ نظام ). دکتر معین در حاشیه ٔ برهان قاطع آرد: زانو به ضم سوم ، پهلوی : زانوک از ایرانی باستان : زنوکه ، هندی باستان : ج...