کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرداخت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیش پرداخت
لغتنامه دهخدا
پیش پرداخت . [ پی پ َ ] (اِ مرکب ) مساعده . پولی که قبل از موعد مقرر بعنوان مساعده دهند کارگران یا حقوق بگیران را.
-
جستوجو در متن
-
جلا دادن
لغتنامه دهخدا
جلا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . پاکیزه کردن . پرداخت کردن . صیقل دادن . براق کردن : جلا دادن ظروف فلزی ؛ پاک و روشن ساختن آن . || تبعید کردن . نفی بلد کردن . اخراج بلد کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
دریافت کردن
لغتنامه دهخدا
دریافت کردن . [ دَرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن . اخذ کردن . به خود واصل کردن . اخذ. وصول . قبض چنانکه وجهی را. مقابل پرداخت کردن . رسید. واصل شدن . استاندن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || تمیز دادن . فهمیدن . معلوم کردن . (ناظم الاطباء). || نگریستن . (نا...
-
تمدید کردن
لغتنامه دهخدا
تمدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول امروزی مهلت بیشتری تعیین کردن . فاصله ٔ زمانی اجرای امری را افزودن . انجام دادن تعهدی را به تأخیر انداختن . و بیشتر در مورد افزودن مدت پرداخت دین بکار رود: سفته ٔ فلان کس تمدید شد.
-
نکول کردن
لغتنامه دهخدا
نکول کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتناع کردن . اعراض نمودن . (ناظم الاطباء). خودداری کردن . سر باززدن . قبول نکردن : و لشکر مغول از طلب او نکول کردند. (جهانگشای جوینی ).- نکول کردن برات یا حواله ؛ از پرداخت وجه آن سر باززدن . قبول نکردن آن . قب...
-
مماحجة
لغتنامه دهخدا
مماحجة. [ م ُ ح َ ج َ ] (ع مص ) درنگی نمودن در ادای وام و تأخیر کردن . (از ناظم الاطباء). مِحاج . (منتهی الارب ). دیر داشتن وام را و تأخیر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مماطله . (از اقرب الموارد). این دست آن دست کردن در پرداخت وام .
-
داستان پرداختن
لغتنامه دهخدا
داستان پرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) قصه کردن . حدیث کردن . افسانه گفتن . حکایت گفتن : داستان نقش پردازی بمشق سادگی میتوان پرداخت خطبر صفحه ٔ نیرنگ زن .ظهوری (از آنندراج ).
-
ولی کردن
لغتنامه دهخدا
ولی کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ولی قرار دادن . ولی ساختن . رجوع به ولی (از ع ، ص ، اِ) شود. || ولی عهد کردن . جانشین کردن : طغرل بیک را فرزند نبود، الب ارسلان محمد پسر برادرش داود را ولی و وصی کرد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 21). || در تداول ، ...
-
رخت پرداختن
لغتنامه دهخدا
رخت پرداختن . [ رَ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) کوچ کردن . راهی شدن . عزیمت کردن . رحلت کردن . عازم شدن : چو یک مه در آن بادیه تاختنداز او نیز هم رخت پرداختند. نظامی .از آن کوچگه رخت پرداختندسوی کوچگاهی دگر تاختند.نظامی .چو کیخسرو از ملک پرداخت رخت نهاد اندر...
-
کچلک بازی
لغتنامه دهخدا
کچلک بازی . [ ک َچ َ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل کچلک باز. || بدی پرداخت و اداء دین . بد معاملگی . (یادداشت مؤلف ).- کچلک بازی درآوردن ؛ بد پرداختن دین . بدمعاملگی کردن . (از یادداشت مؤلف ).- || داد و فریاد بیجا کردن . الم شنگه راه انداختن . (فرهنگ فار...
-
گرو بازستدن
لغتنامه دهخدا
گرو بازستدن . [ گ ِ رَ / رُو س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) فک کردن مورد رهن . مورد رهن را گرفتن . ستدن آنچه نزد کسی به گرو نهاده است در مقابل پرداخت وام . اِفتِکاک . (تاج المصادر بیهقی ).
-
کار آب و گل
لغتنامه دهخدا
کار آب و گل . [ رِ ب ُ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از بنا نهادن و مرمت شکسته کردن . (آنندراج ) : مدتی کارِ آب و گِل پرداخت وندر آن کوی ، خانه ای نو ساخت .امیرخسرو.
-
بخشودگی
لغتنامه دهخدا
بخشودگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) عفو. (یادداشت مؤلف ). این واژه در مقابل کلمه ٔ معافیت برگزیده شده و در همه ٔ موارد بجای صرف نظر کردن بکار میرود خواه تقصیر و گناه باشد و خواه جریمه ٔ نقدی یا پرداخت حق و عوارض . (از واژه های فرهنگستان ).
-
کوثر هندوستانی
لغتنامه دهخدا
کوثر هندوستانی . [ ک َ ث َ رِ هَِ ] (اِخ ) از مشایخ سلسله ٔ شطاریه است . وی از موطن خود به ایران مسافرت کرد و در ایران و عراق به تربیت طالبان راه حق پرداخت . رباعی زیر از اوست :کوثر چه خوش است عیش تنها کردن در بسته به روی غیر و دل واکردن آموخته ام ز ...