دریافت کردن . [ دَرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن . اخذ کردن . به خود واصل کردن . اخذ. وصول . قبض چنانکه وجهی را. مقابل پرداخت کردن . رسید. واصل شدن . استاندن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || تمیز دادن . فهمیدن . معلوم کردن . (ناظم الاطباء). || نگریستن . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.