کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واگرفتن
لغتنامه دهخدا
واگرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بازگرفتن . منع کردن . دریغ کردن . (یادداشت مؤلف ). جدا کردن . دور گردیدن . بریدن : چون بود از همنفسی ناگزیرهمنفسی را ز نفس وامگیر. نظامی .که چون بود کز گوهر و طوق و تاج ز درگاه ما واگرفتی خراج . نظامی .لذت انعام خ...
-
واژههای مشابه
-
دل واگرفتن
لغتنامه دهخدا
دل واگرفتن . [ دِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دل بازگرفتن . منصرف شدن . چشم پوشیدن : به سختی در از چاره دل وامگیرکه گردد زمان تا زمان چرخ پیر.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
تلقن
لغتنامه دهخدا
تلقن . [ ت َ ل َق ْ ق ُ ] (ع مص )دریافتن و واگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بمشافهه گرفتن چیزی را از دهان . فارابی گوید: تلقن الکلام ؛ اخذه ُ و تمکن منه ُ. (اقرب الموارد).
-
استصباح
لغتنامه دهخدا
استصباح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چراغ فاگرفتن . (زوزنی ). چراغ فراگرفتن . چراغ واگرفتن . افروختن چراغ . چراغ افروختن . (منتهی الارب ). چراغ روشن کردن . استسراج . گیراندن چراغ با چراغی دیگر. || روشنائی کردن . (زمخشری ). || چراغ خواستن . (منتهی الارب ). رو...
-
استرجاع
لغتنامه دهخدا
استرجاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انّا ﷲ و انّا الیه راجعون گفتن . (منتهی الارب ). انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت . (تاج المصادر بیهقی ): و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300)؛ ترجمه ٔ آن : و فروتنی نمود و استرجاع کر...
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (پیشوند) گاهی به معنی «وا» و «به » می آید: هاگرفتن = واگرفتن : گفت این خواری به خود ها نگیرم . (اسکندرنامه ). قاتل عظیم بترسید و پشت ها داد. (اسکندرنامه ). گفت برو بپرس که طفغاچ کدام است و دست او هاگیر. (اسکندرنامه ).وگر گوید بگیرم زلف و خالش به ...
-
ابتکار
لغتنامه دهخدا
ابتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بامداد کردن . (زوزنی ). بامداد از جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پگاه برخاستن . بامداد از جای رفتن . || اول چیزی دریافتن . بنوبر و اول چیزی دست یافتن . نوباوه ٔ چیزی واگرفتن . (زوزنی ). نوباوه ٔ چیزی فراگرفتن . (تاج المصاد...
-
تلقی
لغتنامه دهخدا
تلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (ع مص ) دیدار کردن . || پیش آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیش باز شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || واگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی از کسی فراگرفتن . (ت...
-
استعاط
لغتنامه دهخدا
استعاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دارو وا بینی خویش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دارو به بینی خویش واگرفتن . (زوزنی ). خود به بینی خویش دارو ریختن . دارو به بینی کشیدن . سعوط کردن . و الاستعاط بمرارته [بمرارة حجلی ] کل شهر یذکی الذهن .و اذا استعط بمرارة الح...
-
تعجیف
لغتنامه دهخدا
تعجیف . [ ت َ ] (ع مص ) از قوت خویش واگرفتن از برای کسی . (زوزنی ).بازداشتن خود را از طعام با وجود اشتها تا دیگری خورد یا سیر خورانیدن هم طعام را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عَجف . عُجوف . (اقرب الموارد). || الاکل دون الشبع. (تاج ال...
-
کبة
لغتنامه دهخدا
کبة. [ ک َ / ک ُب ْ ب َ ] (ع حامص ، اِمص ) یک بار درآمدگی در جنگ و روان شدن . (از اقرب الموارد). یک بار درآمدگی در کارزار و یک بار روان شدگی . (منتهی الارب ). به یکبار در جنگ شدن . (شرح قاموس ). || رها کردن خیل بشکل قوس برای روان شدن یا برای حمله . (...
-
حصبة
لغتنامه دهخدا
حصبة. [ ح َ / ح ُ ب َ / ح َ ص َ ب َ ] (ع اِ) سرخجه . (مهذب الاسماء). دانه های سرخ و باریک و سوزنده که بر بدن پدید آید. (غیاث ). سرخژه . (السامی فی الاسامی ). سرخچه . (زمخشری ). هسبت . (زمخشری ). بضم ها و فتح باء، سرخچه . (خلاص نطنزی ). بفتح حاء و باء...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...