کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هجم
لغتنامه دهخدا
هجم . [ هََ ] (ع مص ) در مغاک فروشدن چشم کسی . || همه ٔ شیر پستان دوشیدن . || آرمیدن چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || چشم فروخوابانیدن . (منتهی الارب ). اطراق . (اقرب الموارد). || سکوت . (اقرب الموارد). || ویران کردن خانه را. (منتهی الارب ). ...
-
هجم
لغتنامه دهخدا
هجم . [ هََ / هََ ج َ ] (اِخ )آبی است مر بنی فزاره را. (منتهی الارب ). و ابن اعرابی در نوادر گوید آبی است و موضعی است مر بنی فرازه را.و در شعر عامربن طفیل مذکور است . (معجم البلدان ).
-
هجم
لغتنامه دهخدا
هجم . [ هََ / هََ ج َ ] (ع اِ) خوی و عرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کاسه ٔ بزرگ .ج ، اهجام . (منتهی الارب ). قدح ضخم . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
حجم
لغتنامه دهخدا
حجم . [ ح َ ] (ع اِ) ستبرا. ستبری .ستبرنا. سطبری . سطبرا. گندگی . کلفتی . هنگفتی . ضخامت . ثخن . فداء. جسامت : با قلت اجزاء و خفت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان محمود سبکتکین و برخی از احوال آل سامان . (تاریخ یمینی . نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ م...
-
حجم
لغتنامه دهخدا
حجم . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . منع کردن از چیزی . بستن دهان شتر تا نگزد. || مکیدن کودک پستان مادر را.مَص ّ. نیشتر زده خون مکیدن به شیشه و شاخ . حجامت کردن . || گوشت باز کردن از استخوان وقت خوردن . || برآمدن پستان دختر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اهجام
لغتنامه دهخدا
اهجام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ هَجم . کاسه ٔ بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به هجم شود.
-
عمرو
لغتنامه دهخدا
عمرو. [ ع َم ْرْ ] (اِخ ) ابن تمیم بن مر. از عدنانیها. جدی بود جاهلی . و فرزندانش عنبر و اسید و هجم و مالک و حارث بودند. (از اعلام زرکلی از السبائک ص 25، و جمهرةالانساب ص 197، و التاج ج 9 ص 99).
-
ختوع
لغتنامه دهخدا
ختوع . [ خ ُ ](ع مص ) رهبری در تاریکی شب کردن و بسوی مقصدی روان شدن . خَتع. (از متن اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). || هجوم کردن . (از متن اللغة). این مصدر در این معنی با کلمه «علی »متعدی میشود. منه : ختع علیهم ختوعاً: هجم علیهم . || رفتن . روان شدن . د...
-
غفق
لغتنامه دهخدا
غفق . [ غ َ ] (ع مص ) برآمدن باد از کسی . (از منتهی الارب ). باد از کسی جستن .(آنندراج ): غفق الحمار غفقاً؛ خرجت منه ریح . (اقرب الموارد). || غفق به سوط؛ بسیار به تازیانه زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به تازیانه زدن . (تاج المصادر بیهقی )...
-
هجوم
لغتنامه دهخدا
هجوم . [ هَُ ] (ع مص ) بناگاه آمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- هجوم آوردن ؛ حمله کردن . روی آوردن برای غلبه بر دشمن . (یادداشت به خط مؤلف ) : در آغوش دو عالم غنچه ٔ زخمی نمی گنجدهجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش . خاقانی .- هجوم...
-
دوشیدن
لغتنامه دهخدا
دوشیدن .[ شی دَ ] (مص ) خارج کردن شیر از پستان . (ناظم الاطباء). شیر از پستان برآوردن . (از آنندراج ) (از غیاث ).فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن : هدب . احتلاب . محالبه . حلاب . (یادداشت مؤلف ). استمراء. (دهار). حلب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیه...
-
مغاک
لغتنامه دهخدا
مغاک . [ م َ ] (اِ) گو باشد در زمین و لان نیز گویند. (فرهنگ اسدی ). از «مَغ» + «اک » (پسوند)... در اوراق مانوی (پارتی )، «مگ دگ » (سوراخ ، غار) = «مغادگ » . در فارسی ، «مغاک » ، تبدیل کاف فارسی به «دگ » . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به معنی گودال است خو...
-
عرق
لغتنامه دهخدا
عرق . [ ع َ رَ ] (ع اِ) خوی حیوان . و گاهی در غیر حیوان هم به استعاره آید. (منتهی الارب ).خوی اندام . (غیاث اللغات ). خوی . (دهار).خوی انسان ودیگر حیوانات و تری که از تن آنان تراوش کند. و گاه در غیر حیوان هم گویند. (ناظم الاطباء).آب پوست است که از ری...