کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفوة
لغتنامه دهخدا
نفوة. [ ن َف ْ وَ ] (ع اِ) چیز بلایه و ردی . (از منتهی الارب ). زبونترین جزء از هر چیزی . (ناظم الاطباء). نفاوةالشی ٔ و نفوته ؛ ردیه و بقیته ؛ ردی و وامانده از هرچیز. (از اقرب الموارد). نفاة. نفاء. نفاوة. (منتهی الارب ). نِفوَة. (ناظم الاطباء). رجوع ...
-
نفوة
لغتنامه دهخدا
نفوة. [ ن ِف ْ وَ ] (ع اِ) نَفوَة. (متن اللغة) (ناظم الاطباء). رجوع به نَفوَة شود. || رانده شده و دورکرده شده . (ناظم الاطباء). نفی . نفایة. نفاة. نفاء. نفاوة. نَفوَة. (متن اللغة). رجوع به نفاة شود.
-
واژههای مشابه
-
نفوه
لغتنامه دهخدا
نفوه . [ ن ُ ] (ع مص ) سست و بددل گردیدن بعد قوت و دلیری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سست دل گردیدن کسی پس از دلیری . (ناظم الاطباء). سست دل و ترسو شدن . (از اقرب الموارد). || ذلیل و رام گردیدن سپس سختگی و درشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ذلیل ش...
-
واژههای همآوا
-
نفوت
لغتنامه دهخدا
نفوت . [ ن َ ] (ع ص ) مرجل نفوت ؛ دیگ جوشان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). نعت است از نفت . رجوع به نَفت شود.
-
نفوت
لغتنامه دهخدا
نفوت . [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا،در جلگه ٔ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 1023 تن سکنه دارد. آبش از ماسوله رودخان و چشمه تأمین می شود. محصولش برنج و ابریشم و توتون سیگار و شغل اهالی زراعت و کرایه کشی است . (از فرهنگ جغرافیای...
-
جستوجو در متن
-
نفاء
لغتنامه دهخدا
نفاء. [ ن َ ] (ع اِ) چیز ردی ٔ. (از متن اللغة). چیز بلایه و ردی . رانده ٔدورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه دورافکنی آن را بعلت ردائت آن . (از اقرب الموارد). نفی . نُفایة. نَفایة. نفاة. نَفوة. نِفوة. نفاوة. (متن اللغة). || باقی مانده ٔ چیزی . ...
-
نفیة
لغتنامه دهخدا
نفیة. [ ن َ فی ی َ ] (ع اِ) سفره ٔ از برگ خرما که بر روی آن کشک خشک کنند. (ناظم الاطباء). سفره ٔ مدور که از برگ خرما سازند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). سفره ٔ برگ خرما که بر آن پنیر خشک کنند. (منتهی الارب ). نِفیَة. نَفوَة. نَفیَة. (منتهی الارب ) ...
-
نفی
لغتنامه دهخدا
نفی . [ ن َ فی ی ] (ع اِ) کفک که دیگ جوشان فرواندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کفی که از دیگ در حال جوشیدن فروریزد. (ناظم الاطباء). || آب که از رسن دلو چکد. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). آبی که از ریسمان دول چکد. (ناظم الاطباء). ||...
-
بلایه
لغتنامه دهخدا
بلایه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (ص ) نابکار. (از برهان ) (از آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). نابکار دشنام ده . (صحاح الفرس ). تباهکار و ناکس و فرومایه و بداصل . (ناظم الاطباء). حُثالة. حَرض . حقیر. خابث . خَبیث .. رَذل . لاده . مَحروض . ناچیز. ناکس . هَذر. ه...