نفی . [ ن َ فی ی ] (ع اِ) کفک که دیگ جوشان فرواندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کفی که از دیگ در حال جوشیدن فروریزد. (ناظم الاطباء). || آب که از رسن دلو چکد. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). آبی که از ریسمان دول چکد. (ناظم الاطباء). || سنگریزه و جز آن که از سم ستور پراکنده گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آردی که سنگ آسیا به اطراف پراند. (اقرب الموارد). آرد که آسیا می اندازد. (مهذب الاسماء). || سپر برگ خرما. سپر از برگ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سپر از برگ خرما ساخته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خاک و گرد گردآمده از باد در بنهای درختان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خاکی که باد در بن درختان گرد آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ردی و هیچکاره از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفاء. (اقرب الموارد). نفاة. نفایة. نفاوة. نفوة. (متن اللغة). رجوع به نفاء و نفاة شود. || گروهی که جدا شود از لشکر گران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || وعید. (اقرب الموارد). رجوع به نفی شود. || نفی المطر؛ ما ینفیه و یرشه . (منتهی الارب ). آنچه راکه از باران باد پراکنده می کند. (ناظم الاطباء). || ابن نفی ؛ آنکه او را پدرش از خانه بدر کرده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.