کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزیه
لغتنامه دهخدا
نزیه . [ ن َ ] (ع ص ) نَزِه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جای زیبا و دارای رنگهای نیکو. جای پاک و پاکیزه و دور از کشت و آبهای راکد و از کثافات و مگسهای حوالی شهر و دهات و از آب خیز دریا و فساد و بدی هوا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان نزیه...
-
واژههای مشابه
-
نزیة
لغتنامه دهخدا
نزیة. [ ن َ زی ی َ ] (ع ص ) تأنیث نَزی ّ، به معنی سَوّار. (اقرب الموارد). رجوع به نَزی ّ شود. || کاسه ٔ دورتک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاسه ٔ ته گود. قصعة قعیرة. (از اقرب الموارد) (از قاموس ). القصعة القریبةالقعر. (اقرب الموارد). ...
-
واژههای همآوا
-
نضیح
لغتنامه دهخدا
نضیح . [ ن َ ] (ع اِ) خوی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). عرق . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || حوض . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حوض یا حوضچه .نضح . (از متن اللغة). رجوع به نَضح شود. ج ، نُضُح .
-
نزیح
لغتنامه دهخدا
نزیح . [ ن َ ] (ع ص ) نَزوح . دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعید. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نزیهة
لغتنامه دهخدا
نزیهة. [ ن َ هََ ] (ع ص ) تأنیث نَزیه . (منتهی الارب ). رجوع به نَزیه شود. || ارض نزیهة؛ ارض نَزهة. (از اقرب الموارد). رجوع به نَزهة شود.
-
نزهاء
لغتنامه دهخدا
نزهاء. [ ن ُ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازه ، به معنی پرهیزگار. (از آنندراج ). || ج ِ نَزیه . (اقرب الموارد). رجوع به نَزیه شود. || ج ِ نَزِه . (المنجد) (منتهی الارب ). رجوع به نَزِه شود.
-
خورم
لغتنامه دهخدا
خورم . [ خوَ / خ ُ رَ ] (ص ) خرم . (یادداشت بخط مؤلف ). نزیه . (دهار).
-
نزه
لغتنامه دهخدا
نزه . [ ن َ زِه ْ ] (ع ص ) پاک از عیب . (غیاث اللغات ). نزیه . (اقرب الموارد). پاکیزه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پاک . (ناظم الاطباء) : حق همی گوید که آری ای نزه لیک بشنو صبر آور صبر به . مولوی .|| مکان نزه ؛ جای دور از آب و علف و قعر آب و ا...
-
نزاهة
لغتنامه دهخدا
نزاهة. [ ن َ هََ ] (ع مص ) نزیه گردیدن جای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پاک و پاکیزه گردیدن جای از فساد هوا و از مگسان ده . (ناظم الاطباء). نزه شدن جای . (از المنجد). نزاهیة. (منتهی الارب ). || دور ماندن جای از مردم و از آب و علف و آب خیز د...
-
منزه
لغتنامه دهخدا
منزه . [ م ُ ن َزْ زَه ْ ] (ع ص ) پاک و دور گردانیده از زشتیها. (غیاث ) (آنندراج ). دور از پلیدیها و ناپسندیها و پاک و پاکیزه و بی آمیزش و مقدس . (ناظم الاطباء). بری . مبرا. سلیم . نزیه . بی آهو. بی عیب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ز جای واز جهت باشی من...
-
پاک
لغتنامه دهخدا
پاک . (ص ) طاهر. طاهرة. طهور. نمازی . طیّب . طیّبة. نقی ّ. نقیّة. زَکی . بی آلایش .مُطیَّب . مُطَهّر. مُنَقّح . پاکیزه . نظیف . نظیفة. مهذّب . مهذّبة. نزه . نَزهة. نزیه . نزیهة: مُنَزّه . مقابل : پلید. ناپاک . شوخ . شوخگن . نجس . رجس : بگویش که من نا...