نزیه . [ ن َ ] (ع ص ) نَزِه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جای زیبا و دارای رنگهای نیکو. جای پاک و پاکیزه و دور از کشت و آبهای راکد و از کثافات و مگسهای حوالی شهر و دهات و از آب خیز دریا و فساد و بدی هوا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان نزیه ؛ مکان نَزِه . (منتهی الارب ). خرم . (از دهار). جای خوش آب وهوا. رجوع به نَزِه شود. || جای خالی دور از مردمان که در آن کسی نباشد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مکان نزیه ؛ جایگاهی خالی . (مهذب الاسماء). || پاکیزه . || نزیه الخلق ؛ نزه الخلق . || دور از بخل و شئامت . (از ناظم الاطباء). گویند: هو کریم نزیه ؛ أی بعید عن اللؤم . (منتهی الارب ). رجل نزیه ؛ مردی بزرگوار. (مهذب الاسماء). || پاک . دور از بدی . منزه . || مرد دور از ناخوشی و پژمانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دوری جوینده از هر ناپسندی . متباعد از هر مکروهی . ج ، نُزَهاء، نِزاه ، اَنزاه . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.