کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندیده و نشنیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ندیده انگاشتن
لغتنامه دهخدا
ندیده انگاشتن . [ ن َ دی دَ/ دِ اِ ت َ ] (مص مرکب ) غمض عین . ندیده گرفتن . به روی خود نیاوردن . تجاهل کردن . خود را به ندیدن زدن .
-
ندیده گرفتن
لغتنامه دهخدا
ندیده گرفتن . [ ن َ دی دَ / دِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ندیده انگاشتن . رجوع به ندیده انگاشتن شود.
-
خلل ندیده
لغتنامه دهخدا
خلل ندیده . [ خ َ ل َ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بدون عیب . بی نقص : دستی سلب خلل ندیده برد از پی آن سلب دریده .نظامی .
-
روز بد ندیده
لغتنامه دهخدا
روز بد ندیده . [ زِ ب َن َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کسی که روز بد ندیده باشد.
-
جستوجو در متن
-
صفیری
لغتنامه دهخدا
صفیری . [ ص َ ] (اِخ ) ابن مولانا دیلمی یکی از شعرای ایران و از اهالی قزوین است . از اوست :ز پیام من جوابی نشنیده قاصد امادهدم به این تسلی که ندیده ام هنوزش .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
مراتع
لغتنامه دهخدا
مراتع. [ م َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ مَرْتَع، به معنی چراگاه .رجوع به مَرتَع شود : اشتراک در مراتع نعم و اتحاد میان صنایع و خدم محقق شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238). نوع انسان چنان نواحی و مرابع به چشم وگوش ندیده و نشنیده و جنس وحوش به غور و نجد چنان مراعی ...
-
علی سمری
لغتنامه دهخدا
علی سمری . [ ع َ ی ِ س ِم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمد. وی آخرین سفیر حضرت قائم (ع ) در دوره ٔ غیبت صغری بود که حاجات خلق را به صاحب الامر میرساند و پس از او سفیر دیگری امام (ع ) را ندیده و حدیثش را نشنیده است . وی در سال 326 هَ . ق . درگذشت . (از حبیب ال...
-
کور و کر
لغتنامه دهخدا
کور و کر. [ رُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) آن که دیدن و شنیدن نتواند: محارم شاه باید کور و کر باشند یعنی ابراز اسرار شاه نکنند. مثل کسانی که ندیده و نشنیده اند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کنایه از مردم بی خرد و نادان . بی بصیرت و جاهل : آنچه گف...
-
جذبه
لغتنامه دهخدا
جذبه . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) شاعری است بنام میرمؤمن از اهالی دارالمؤمنین کاشان . وی بشغل طبابت مشغول و به کسوت فقر ملتبس و خود او میگفته که چهار صد درویش و قلندر را بیشتر خدمت کرده ام . الحق او دارای صفات پسندیده بود و صحبتش مکرر اتفاق افتاد و اکثر او...
-
مطبوع شیرازی
لغتنامه دهخدا
مطبوع شیرازی . [ م َ ع ِ ] (اِخ ) هدایت آرد: از موزونان عهد مابود. در سن شباب به شیرازش دیدم که روزها به مجلس محمدمهدیخان شحنه آمدی و غزل خواندی . جوانی رشیق القامه ،لاغراندام ، خوش شمایل بود از اشعارش چیزی بیاد ندارم و جایی ندیده بودم و از کسی نشنید...
-
قراضه ٔ شیرازی
لغتنامه دهخدا
قراضه ٔ شیرازی . [ ق َ ض َ ی ِ ] (اِخ ) (سید...) از شاعران است . وی در اول حال که به هری آمد بسیار دردمند و نیازمند و نامراد مینمود به مرتبه ای که هر کس او را بواسطه ٔ نامرادی رعایت میفرمود، آخر کارش به جایی رسید و به مرتبه ای انجامید که همه کس را رن...
-
ذراع رشیدیه
لغتنامه دهخدا
ذراع رشیدیه . [ ذِ ع ِرَ دی ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) در تاریخ قم آمده است : و از قومی اهل قم روایت است که ذراع رشیدیه ابراهیم بن شاذو که نام او ملک بن محمّد احوص بود به قم آورد و این غلط است زیرا که ابراهیم روزگار رشید را درنیافت ولیکن ابراهیم بن...
-
اخی محمد
لغتنامه دهخدا
اخی محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهستانی . شیخ رکن الدین قدس سره فرموده است که در شب پنجشنبه سی ونهم اربعین در غیبت دیدم که جماعتی مسافران رسیدند و در میان ایشان جوانی بود که حق تعالی را به او نظری از عنایت است . و او را بمن حواله کرده است چون ...
-
نجد
لغتنامه دهخدا
نجد. [ ن َ] (ع اِ) زمین بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). آنچه مشرف و مرتفع باشد از زمین . (اقرب الموارد). زمینی بر بالا. (مهذب الاسما). فراز. (نصاب ) خلاف غور. (غیاث اللغات ). ج ، انجد، انجاد، نجاد، نجود، نُجُد، انجدة : ...