قراضه ٔ شیرازی . [ ق َ ض َ ی ِ ] (اِخ ) (سید...) از شاعران است . وی در اول حال که به هری آمد بسیار دردمند و نیازمند و نامراد مینمود به مرتبه ای که هر کس او را بواسطه ٔ نامرادی رعایت میفرمود، آخر کارش به جایی رسید و به مرتبه ای انجامید که همه کس را رنجانید و دل آزارگردید و دل مردم از او برنجید و هر کس میگفت چشم فلک مثل او شریری ندیده و گوش ملک به این وصف جمره ای نشنیده از این در خراسان آسان اقامت ننموده و از آنجاهراسان گردید و بجانب سمرقند رفت و با جمریان آنجا میگشت و دایم با ایشان در زد و خورد بود و در این فن اگر چه بر ایشان غالب نبود ولیکن از ایشان کم نیز نمی نمود و گاهی شعری نیز میگفت و این مطلع از اوست :
دگر آن فصل شد کز لاله شمع بزم درگیرد
گل رعنا شراب لعل گون در جام زر گیرد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.