کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابغه ٔ ذبیانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نابغة
لغتنامه دهخدا
نابغة. [ ب ِ غ َ ] (ع ص ) مرد بزرگ شأن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ مرتبه . (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان . (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || مُجید. فصیح . (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج ). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر ...
-
نابغه ٔ شیبانی
لغتنامه دهخدا
نابغه ٔ شیبانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) عبداﷲبن مخارق بن سلیم بن حضیرة بن قیس معروف به نابغه ٔ شیبانی ، از قبیله ٔ بنی شیبان است و از شاعران بدوی و معاصر و مداح دولت اموی است . در بادیه زندگی می کرد. و هر چندگاه به شام می آمد و خلفای بنی امیه را ...
-
جستوجو در متن
-
ابوامامه
لغتنامه دهخدا
ابوامامه . [ اَ اُ م َ ] (اِخ ) کنیت نابغه ٔ بنی ذبیان . رجوع به نابغه ٔ ذبیانی شود.
-
ضواجع
لغتنامه دهخدا
ضواجع. [ ض َ ج ِ ] (اِخ ) جایگاهی است در گفته ٔ نابغه ٔ ذبیانی . (معجم البلدان ).
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن معاویةبن ضباب الذبیانی . رجوع به نابغه ٔ ذبیانی و اعلام زرکلی ج 1 ص 342 و الموشح شود.
-
عملة
لغتنامه دهخدا
عملة. [ ع َم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر نابغه ٔ ذبیانی آمده ، و زمخشری آن را بضم اول ضبط کرده است . (ازمعجم البلدان ). شهری است در شام . (از تاج العروس ). در منتهی الارب به تشدید لام (عَمَلّة) ضبط شده است .
-
مبناة
لغتنامه دهخدا
مبناة. [ م َ / م ِ ] (ع اِ) (از «ب ن و») نطع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : علی ظهر مبناة جدید سیورها.(نابغه ٔ ذبیانی از اقرب الموارد).|| پرده . || جامه دان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جفار
لغتنامه دهخدا
جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) آبی است مر بنی تمیم را که ضبه آنرا ادعا میکند. (معجم البلدان ) : و هم وردوا الجفار علی تمیم و هم اصحاب یوم عکاظ انی ...شهدت لهم مواطن صالحات تنبیهم بود الصدر منی .نابغه ٔ ذبیانی (از عقد الفرید ج 6 ص 133).
-
تبنی
لغتنامه دهخدا
تبنی . [ ت ُ نا ] (اِخ ) شهری به حوران از اعمال دمشق : فلازال قبر بین تبنی و جاسم علیه من الوسمی جود و وابل فینبت حوذاناً و عوفاً منوراًسأهدی له من خیر ماقال قائل . نابغه ٔذبیانی .(معجم البلدان ج 2 ص 364).
-
ذوسدیر
لغتنامه دهخدا
ذوسدیر. [ س ُ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است و نام قاعی است میان بصره و کوفه در دیار غطفان . (از المرصع). و در بعض مآخذ؛ قریه ای است بنی العنبر را بظهر السخال .و در بعضی نسخ به ظاهر سخال . نابغه ٔ ذبیانی گوید.ای البثانة اقوت بعد ساکنهافذا سدیر فاقوی منهم ...
-
جذیمة
لغتنامه دهخدا
جذیمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن نصر از طائفه ٔ بنواسدبن خزیمه است که جدی جاهلی است و منسوب بدان جَذَمی باشد. نابغه ٔ ذبیانی درباره ٔ فرزندان وی گفته است :و بنو جذیمة حی صدق سادةغلبوا علی خبت الی تعشار. (از الاعلام زرکلی ).و رجوع به لباب الانساب...
-
معقل
لغتنامه دهخدا
معقل . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن ضراربن حرملةبن سنان مازنی ذبیانی معروف به شماخ (متوفی به سال 22 هَ . ق .). از شعرای مخضرمین است و جاهلیت و اسلام را درک کرد. وی از طبقه ٔ لبید و نابغه است . در جنگ قادسیه حضور داشت و در جنگ موقان کشته شد.(ا الاعلام زرکلی...
-
درنبورگ
لغتنامه دهخدا
درنبورگ . [ دِ رِم ْ ] (اِخ ) هارتویگ (1844 - 1908 م .). پسر ژوزف درنبورگ ، استاد زبانهای عربی و سامی و صاحب مقالات فراوان در صرف و نحو و ادب عربی در فرانسه . آثار مهم او عبارتست از: رساله در صورتهای جمع عربی ، ملاحظاتی در باب قدمت صرف کلمات در زبانه...
-
ارل
لغتنامه دهخدا
ارل . [ اُ رُ / اَ رَ] (اِخ ) (ذو...) ابوعبیده گوید ارل کوهی است بسرزمین غطفان مابین آن و عذره ... و نابغه ٔ ذبیانی راست :و هبّت الریح من تلقاء ذی ارُل تُزجی معالصبح من صُرّادها صرما.و نصر گوید: ارل از بلاد فزارة است مابین غوطه و جبل صبح که از جانب ح...