کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میتین
لغتنامه دهخدا
میتین . (اِ) کلنگ و میله ٔ آهنین که سنگ تراشان بدان سنگ کنند و تراشند. (ناظم الاطباء). تبری یا کلنگی بود که بدان کوه و زمین کنند. (لغت فرس اسدی ). کلنگ و تیشه را گویند که بدان زمین کنند. کلنگ و میله ٔآهنین که سنگتراشان بدان سنگ تراشند. (یادداشت مؤلف...
-
جستوجو در متن
-
متین
لغتنامه دهخدا
متین . [ م ِ ] (اِ) بیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به میتین شود.
-
آهون بر
لغتنامه دهخدا
آهون بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) نقّاب . نقب زن . چاهجوی . کان کن : بدل درفکندی چنان چاک راکه میتین آهون بران خاک را.؟
-
دیلم
لغتنامه دهخدا
دیلم . [ دَ ل َ ] (اِ)آهنی بقطر معلوم و درازی حدود یک گز یا کمی بیشتر که بدان دیوار و زمین و کوه سوراخ کنند و سنگ سنبند. (یادداشت دهخدا). میتین . طیل . اهرم . پشنگ . بارخیز.
-
صاقور
لغتنامه دهخدا
صاقور. (ع اِ) تبر بزرگ . (منتهی الارب ). || میتین . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || زبان . (منتهی الارب ). || بلای سخت . نازله ٔ شدید. (اقرب الموارد).
-
معاول
لغتنامه دهخدا
معاول . [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مِعوَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معول به معنی آهنی که بدان کوه کنند و میتین . (آنندراج ). و رجوع به معول شود.
-
دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ . [ دَ ل َ ] (اِ) بندی باشد که از چوب و علف و خاک و گل در پیش آب بندند. (از برهان ). بند آب . (شرفنامه ٔ منیری ). || ژوبین ، و آن نیزه ای باشد کوتاه که سنان آن دو پره نیز می باشد و به جانب خصم اندازند. (از برهان ). حربه ای است چون نیزه ٔ کوچک که...
-
کهکانی
لغتنامه دهخدا
کهکانی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) کوهکنی . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). شغل کوهکن . کوه کنی . (ناظم الاطباء) : فرهاد به کهکانی ، شیرین به کف آوردی گر در کف او بودی هم شدت تو میتین . سوزنی (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به ماده ٔ قبل و کوهکنی شود.
-
کوه کان
لغتنامه دهخدا
کوه کان . (نف مرکب ) یعنی کوهکن و کان به معنی کنده نیز آمده و به فتح کاف مرادف کن ، لیکن از ضرورت شعر است . (آنندراج ). کوهکن . کهکان . (فرهنگ فارسی معین ) : ز آرزوی کف راد تو ز کان گهرگهر برآمد بی کوه کان و بی میتین .فرخی (از آنندراج ).
-
بخشایش کردن
لغتنامه دهخدا
بخشایش کردن . [ ب َ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رحمت آوردن . بخشودن . بخشاییدن : کسی که او کَنَد از کان تو به میتین سیم مکن برو بر بخشایش و مباش رحیم . عسجدی .هیچ دست آویز آن ساعت که ساعت دررسدنیست الا آنکه بخشایش کندپروردگار. سعدی (طیبات ).تو ناکرده بر ...
-
ملطاس
لغتنامه دهخدا
ملطاس . [ م ِ ] (ع اِ) میتین سطبر و بزرگ که بدان سنگ شکنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملطس شود. || سنگ بزرگ . ج ، ملاطس . ملاطیس . (مهذب الاسماء). || سنگ که به وی خسته ٔ خرما کوبند. (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
ملطس
لغتنامه دهخدا
ملطس . [ م ِ طَ] (ع اِ) میتین سطبر و بزرگ که بدان سنگ شکنند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ملطاس شود. || سنگی که بدان خسته ٔ خرما کوبند. ملطاس . ج ، ملاطس . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). سنگی که با آن هسته کوبن...
-
مقراع
لغتنامه دهخدا
مقراع . [ م ِ ] (ع ص ) شترماده که در اول قرع گشن پذیرد. ضد قریعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتری که در اولین باری که گشن به وی نزدیکی می کند باردار می گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) تَوَر که بدان سنگ شکنند. (مهذب الاسماء). میتی...
-
منقر
لغتنامه دهخدا
منقر. [ م ِ ق َ ] (ع اِ) میتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلنگ . ج ، مناقر. (از اقرب الموارد). || اسکنه . ج ، مناقر. (مهذب الاسماء). || چوب کنده کرده برای شراب . (منتهی الارب ). چوب ناودار جهت ساختن شراب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الم...