ملطاس . [ م ِ ] (ع اِ) میتین سطبر و بزرگ که بدان سنگ شکنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملطس شود. || سنگ بزرگ . ج ، ملاطس . ملاطیس . (مهذب الاسماء). || سنگ که به وی خسته ٔ خرما کوبند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگی که بدان هسته ٔ خرما کوبند. ج ، ملاطیس .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || صخره ٔ پهن . و گویند: ضربه بالملطاس . (از اقرب الموارد). || تبر دراز سرتیز. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.