کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مویزاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مویزاب
لغتنامه دهخدا
مویزاب . [ م َ ] (اِ مرکب ) یک قسم مشروب ترش ویا مسکری که از مویز و آب ترتیب می دهند. (ناظم الاطباء). مویزآب را به عربی نبیذالزبیب خوانند، چنانکه شراب عسلی را نبیذالعسلی و شکری را نبیذالشکر و شراب خرما را نبیذالتمر گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج )...
-
واژههای مشابه
-
مویزاب فروش
لغتنامه دهخدا
مویزاب فروش . [ م َ ف ُ ] (نف مرکب ) فقاعی . (ملخص اللغات ). می فروش . باده فروش . مشروب فروش .
-
جستوجو در متن
-
فرفخ
لغتنامه دهخدا
فرفخ . [ ف َ ف َ ] (معرب ، اِ) خرفه .معرب پرپهن . (منتهی الارب ). بقلةالحمقاء که آن را فرفیر نیز گویند و آن رجله است . (اقرب الموارد). پرپهن . رجلة. بقلةالحمقاء. نجله . مویزآب . تخمگان . (یادداشت به خط مؤلف ). بقلةالحمقاء. (فهرست مخزن الادویه ). دند...
-
فقاعی
لغتنامه دهخدا
فقاعی . [ ف ُ ] (ص نسبی ) این انتساب فقاع ساز و فقاع فروش را افاده کند. (سمعانی ). مویزآب فروش . آبجوفروش . (یادداشت مؤلف ). بوزه فروش و آنکه برف و دوشاب بفروشد. (آنندراج ) : در این میان مردی فقاعی - حاجب بگتغدی - رفته بود تا لختی یخ و برف آرد. (تار...
-
بخله
لغتنامه دهخدا
بخله . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) خرفه . بقلةالحمقاء. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). فرفخ . (دستوراللغة). پرپهن . (فرهنگ جهانگیری ). پرپهن . فرفخ . (صحاح الفرس ). بیخله . تخمگان . خرفه . فرفخ . پرپهن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). مویزاب . بخیله ...
-
خرفه
لغتنامه دهخدا
خرفه .[ خ ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) نام گیاهی است و آنرا بپارسی پرپهن گویند و معرب آن خرفج است و آن بعربی به بقلةالحمقاء معروف است . گویند در اصل بقلةالزهراء بوده و معاندان اهل بیت آنرا برگردانده بقلةالحمقاء خوانده اند. (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) ...
-
رجلة
لغتنامه دهخدا
رجلة. [ رِ ل َ ] (ع اِ) جای روییدگی عرفج . (ناظم الاطباء). جای روییدگی خرفه در مرغزار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). جای روییدگی خرفه در باغ . (از اقرب الموارد). || ثبات قدم در رفتار. (ناظم الاطباء). رفتار سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد پیاده ....
-
نبیذ
لغتنامه دهخدا
نبیذ. [ ن َ ] (ع اِ) نبید. پارسی باستان نی پی ته . (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). مل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بکنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب خرما. (زمخشری ) (تاریخ شاهی ص 353). می خرما. (زمخشری ). خمری که از فشرده ٔ انگور سازند. (از اقرب الموارد...
-
بقلة
لغتنامه دهخدا
بقلة. [ ب َ ل َ] (ع اِ) واحد بقل . (ناظم الاطباء). یکی بقل . (منتهی الارب ). تره زار و زمین سبزه ناک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تره که پخته نانخورش سازند. (غیاث اللغات ). خبازی بستانی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بقل شود.- بقلة الاترجیة ؛ بادرن...