فرفخ . [ ف َ ف َ ] (معرب ، اِ) خرفه .معرب پرپهن . (منتهی الارب ). بقلةالحمقاء که آن را فرفیر نیز گویند و آن رجله است . (اقرب الموارد). پرپهن . رجلة. بقلةالحمقاء. نجله . مویزآب . تخمگان . (یادداشت به خط مؤلف ). بقلةالحمقاء. (فهرست مخزن الادویه ). دندانسا. (از نزهةالقلوب ). || کفه ٔ گندم . (منتهی الارب ). الکعابر من الحنطة. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.