کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهمات ضربهای کماثر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خون مردگی
لغتنامه دهخدا
خون مردگی . [ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت مردن خون بزیر پوست یعنی بر اثر ضربه ای خون در زیر پوست منجمد شدن و از بیرون سیاه یا کبود نمایان شدن .
-
تب عصبی
لغتنامه دهخدا
تب عصبی . [ ت َ ب ِ ع َ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) 1 - تب هایی که در قولنج کبدی و کلیوی دیده میشود. 2 - تب های ضربه ای که در اثر ضربه های وارد بمغز و بصل النخاع دیده میشود. 3 - تب هایی که مربوطبه ضایعات مغزی است . رجوع به فیزیولوژی دکتر کاتوزیان ج...
-
خون مرده
لغتنامه دهخدا
خون مرده . [ ن ِ م ُ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خونی که بر اثر رسیدن ضربه ای در بدن در زیر پوست جمع و منجمد شود. (آنندراج ) : هر کس شراب آن لب جان بخش خورده است آب حیات در نظرش خون مرده است .غنی (از آنندراج ).
-
تأییس
لغتنامه دهخدا
تأییس . [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «ای س ») ناامید کردن . (تاج المصادربیهقی ). ناامید گردانیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کم و خوار شمردن . || اثر کردن در چیزی . || نرم گردانیدن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) ...
-
صلت
لغتنامه دهخدا
صلت . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) پیشانی گشاده ، منه فی صفته صلی اﷲ علیه و سلم کان صلت الجبین ؛ ای واسعه او الاملس . (منتهی الارب ). پیشانی روشن . (مهذب الاسماء). || میدان هموار و برابر. || شمشیر صقیل بران و برهنه . ج ، اصلات . یقال : ضربه بالسیف صلتا؛ ای مجر...
-
نیم بند
لغتنامه دهخدا
نیم بند. [ ب َ ] (ن مف مرکب ) مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرودت کم هنوز منجمد نشده باشد چون بستنی نیم بند.- تخم مرغ نیم بند ؛ تخم مرغ که حرارت بدان حد به وی رسد که سفیده ٔ آ...
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر. نزر. منزور. بخس . مقابل بسیار و کثیر و زیاد وبیش و افزون . با آمدن ، آوردن ، دادن ، زدن ،...
-
غده ٔ پاراتیروئید
لغتنامه دهخدا
غده ٔ پاراتیروئید. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این غده از نظر ترشح داخلی و اثر فیزیولوژیکی دارای اهمیت خاصی است . تعداد این غده چهارتاست : دوتای آن در بالای غده ٔ تیروئید و تقریباً چسبیده به غده ٔ تیروئید است و دوتای دیگر در سطح ...
-
ناجی تبریزی
لغتنامه دهخدا
ناجی تبریزی . [ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از شاعران دوران صفویه است . نصرآبادی آرد: در ایام عمرش به لباس فقر و فنا بسر برده کمال شکستگی و آرام داشت . گاهی مصرع رنگین میگفت چنانچه خود در این باب گفته :ناجی اندر دست شاعر روز میدان سخن مصرع رنگین کم ازشمشیر خون ...
-
نضوب
لغتنامه دهخدا
نضوب . [ ن ُ ] (ع مص ) فروشدن آب به زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). فروشدن آب در زمین و پائین رفتن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب به زمین فروخوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). فرورفتن آب در زمین و تمام شدن . (از متن ال...
-
وقرة
لغتنامه دهخدا
وقرة. [ وَ رَ ] (ع مص ) شکافتن ساق و کفتن آن شبیه خجکهای چشم و چاهکهای سنگ و شکافتن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وَقْرشود. || شکوخیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): وقرت الدابة؛ ای اصابها وقرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) کفتگی پای...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) عبدالرشیدبن احمدبن ابی یوسف الهروی . از معارف هراة بوده است و نقادان سخن شعر او را پسندیده اند و او را در سلک شعرا کشیده ، اگرچه شعر او کم روایت کرده اند و در مطلع قصیده ای میگوید:ای قمرچهر عطاردفکر ناهیداتصال شمس فر بهرام...
-
خبطة
لغتنامه دهخدا
خبطة. [ خ َ طَ ] (ع اِ) زکام که پیش از سرما بمردم عارض شود. (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). || ضربه ای که شتر گشن ماده شتر را زند. (ازمتن اللغة) || بقیه ٔ آب در غدیر و یا در خنور. (از معجم الوسیط) (از منتهی الارب ). || شیر باقی مانده در ...
-
افادت
لغتنامه دهخدا
افادت . [ اِ دَ ] (ع مص ) افادة. برسولی نزد کسی آمدن . (منتهی الارب ). || فایده دادن . (منتهی الارب ). سود دادن . سود بخشیدن . فایدة. رجوع به این کلمه شود : تا شنوندگان و خوانندگان را افادت باشد. (مقدمه ٔ اسدی ).پس تعلیم دیگران که اگر به افادت دیگران...
-
تلمبه
لغتنامه دهخدا
تلمبه . [ ت ُ ل ُ ب َ / ب ِ] (اِ) پمپ . ناسوس . اسبابی است که بوسیله ٔ آن هوا یا گاز یا مایعی را از جایی بجایی منتقل سازند. تلمبه ها با فشار هوا کار می کنند. در زمینهای زراعتی تلمبه ها را برای بیرون کشیدن آب از چاهها بکار میبرند، در بعضی از شهرها نیز...