وقرة. [ وَ رَ ] (ع مص ) شکافتن ساق و کفتن آن شبیه خجکهای چشم و چاهکهای سنگ و شکافتن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وَقْرشود. || شکوخیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): وقرت الدابة؛ ای اصابها وقرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) کفتگی پای اسب از صدمه و ضربه ٔ سنگ و شکوخیدگی و لنگی در پای آن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِ) خجک و گودی در سنگ و یا در استخوان . || گودی در سنگ که آب در وی گرد آید. (ناظم الاطباء). || چاهک سنگ که آب در آن گرد آید، و در مثل گویند: کانت وقرةفی صخرة، و این مثل به جایی استعمال کنند که کسی درمصیبت صبور باشد و در وی آن مصیبت اثر نکند. || نشانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وقرآت ؛ آثار و نشانه ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.