کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاوضه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاوضه
لغتنامه دهخدا
مفاوضه . [ م ُ وَ / وِ ض َ / ض ِ ] (ازع ، اِمص ) مفاوضت . رجوع به مفاوضة و مفاوضت شود. || یکدیگر را سپردن . (غیاث ). سپردگی به همدیگر. (ناظم الاطباء). || مکالمه ٔ با هم و جواب و سؤال و جواب و پاسخ . (ناظم الاطباء). گفتگو : اما چون همی نابیوسان مفاوض...
-
واژههای مشابه
-
مفاوضة
لغتنامه دهخدا
مفاوضة. [ م ُ وَ ض َ ] (ع مص ) کاری راندن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). کاری با کسی واراندن . (المصادر زوزنی ). || با هم برابری کردن در کار و سخن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انبازی کردن . (صراح ). ...
-
مفاوضه کردن
لغتنامه دهخدا
مفاوضه کردن . [ م ُ وَ / وِ / ض َ / ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازآمدن . || بازآوردن . || عوض کردن و پاداش دادن و جزا و مکافات دادن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مفاوضات
لغتنامه دهخدا
مفاوضات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مفاوضة. گفتگوها. مذاکرات : صاحب کافی بعد از آن مفاوضات بر مراعات تاش و حفظ مصالح و مناجح او اقبال کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 99). و رجوع به مفاوضة و مفاوضت و مفاوضه شود. || مکتوبات که اعلی به ادنی نوشته باشد...
-
مقاولة
لغتنامه دهخدا
مقاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) با کسی قول کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی قول کردن و گفت و شنید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مفاوضة. مجادلة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقاوله و مقاولت شود.
-
معوذتین
لغتنامه دهخدا
معوذتین . [ م ُ ع َوْ وِ ذَ ت َ ] (ع اِ) دو پناهگاه که انسان را از هر گزندی مصون دارد : کهتر را به دو مفاوضه که معوذتین حال کهترند و هر یک عقود جوزا و عنقود ثریا را مانند، تمکین افزوده است نظماء و نثراً. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 308).
-
انبازی کردن
لغتنامه دهخدا
انبازی کردن .[ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرکت کردن . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). شرکت . (شعوری ج 1 ورق 123 الف ). اشتراک . تشارک . مشارکت . مفاوضه . (یادداشت مؤلف ). || همراهی کردن . همکاری کردن : جمله گفتندش که جانبازی کنیم فهم گرد آریم و ان...
-
مفاوضت
لغتنامه دهخدا
مفاوضت . [ م ُ وَ / وِ ض َ ] (از ع ، اِمص ) بیان کردن سخن به نرمی . (غیاث ). || با هم راز گفتن و مشورت کردن . (غیاث ). گفتگو. مذاکره . مشاوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : غایت نهمت بر آن مقصور داشتمی که یکی را از ایشان دریافتمی و ساعتی به مفاوضت ا...
-
تأخیر کردن
لغتنامه دهخدا
تأخیر کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درنگ کردن . (ناظم الاطباء). دیر کردن . تأمل کردن : خیر زاد تو است در طلبش خیره خیره چرا کنی تأخیر. ناصرخسرو.ساعتی تأخیر کرد اندر شدن بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن . مولوی .در شدن خرگوش بس تأخیر کردمکر رابا...
-
دلداری کردن
لغتنامه دهخدا
دلداری کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلداری دادن . غمگساری کردن . تسلی بخشیدن . استمالت و دلجوئی کردن و خشنود ساختن : من دلخسته را دلداریی کن چو دل دادی مرا غمخواریی کن . نظامی .کندت دلبری و دلداری هم عروسی و هم پرستاری . نظامی .نگفتی بی وفا یارا ک...
-
شرف الدین
لغتنامه دهخدا
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) انوشروان بن خالد فینی کاشانی ، مکنی به ابونصر،وزیر سلجوقیان ، متوفای 532 هَ . ق . وی اصلاً از مردم فین کاشان است و در جوانی از کاتبان دیوان ملکشاه بود. نسبت به مؤیدالملک بن خواجه نظام الملک علاقه و ارادت تام داش...
-
بضاعت
لغتنامه دهخدا
بضاعت . [ ب ِ ع َ ] (ع اِ) مال التجاره . (ناظم الاطباء) آخریان . سلعه . سعفه . کالا. || مکنت و ثروت . (ناظم الاطباء). مایه و مال و با آوردن ، بردن ،داشتن ، ساختن و یافتن ترکیب شود. سرمایه . رجوع به ارمغان آصفی شود. || اسباب و متاع و ملک . (ناظم الاطب...
-
حمیدالدین محمودی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) القاضی الامام حمیدالدین افتخار الافاضل علی بن عمرالمحمودی قدوه ٔ افاضل عصر و والی و متصرف بر ولایت نظم و نثر، لطف طبع او بی اندازه و بستان فضایل از نسیم شمایل او طری و تازه ، بدایع بیان او را لطافت شم...