کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلل
لغتنامه دهخدا
معلل . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آنکه به بهانه ای باج گیر را رفع کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرکه مرةً بعد اخری آب نوشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه بار بار آب خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرک...
-
معلل
لغتنامه دهخدا
معلل . [ م ُع َل ْ ل َ ] (ع ص ) دارای علت و سبب . (ناظم الاطباء).- معلل به غرض ؛ چیزی که در آن غرض شخصی باشد. (ناظم الاطباء): گفته ٔ مرا معلل به غرض می پندارید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| علت آورده . تعلیل شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ن...
-
واژههای مشابه
-
حدیث معلل
لغتنامه دهخدا
حدیث معلل . [ ح َ ث ِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف است . رجوع به حدیث شود.
-
جستوجو در متن
-
مسبب
لغتنامه دهخدا
مسبب . [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر تسبیب . رجوع به تسبیب شود. نتیجه ٔ سبب . مقابل سبب . معلول . معلوله . علیل . معلل . معلله . اثر. || آنکه او را بسیار دشنام دهند. (منتهی الارب ).
-
ابرخس الزفنی
لغتنامه دهخدا
ابرخس الزفنی . [ اِ ب َ خ ُ ؟ ] (اِخ ) [ کذا ] او راست : کتاب صناعةالجبر معروف به حدود، و این کتاب را ابوالوفا محمدبن محمد الحاسب البوزجانی النیشابوری نقل و اصلاح کرده ، و نیز محمد را شرحی بر این کتاب هست که با براهین هندسی معلل است . و نیز ابرخس راس...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن معلل خثعمی . شیخ طوسی در کتاب رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: مولی و کوفی بود و نجاشی وی را به عنوان حبیب بن معلل خثعمی مداینی یاد کرده گوید: از ابوعبداﷲ و ابوالحسن الرضا(ع ) روایت دارد و کتاب اصلی دارد که محم...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) احول خثعمی . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: کوفی بود. و در کتاب الفهرست خود گوید: حبیب خثعمی کتاب اصلی دارد و ما آن را ازابن بطة از احمدبن محمدبن عیسی از ابن عمیر از او روایت کنیم . و ظاهر این سخن...
-
سدح
لغتنامه دهخدا
سدح . [س َ ] (ع مص ) گلو بریدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر زمین گستردن . || پهلو نهادن بر زمین . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || بر روی افکندن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || ستان انداختن کسی را...
-
معارضه
لغتنامه دهخدا
معارضه . [ م ُ رَ ض َ / رِ ض ِ ] (از ع ، اِمص ) روبارویی دو خصم و دو حریف با یکدیگر. معارضت . (ناظم الاطباء). مقابله ٔ دو حریف با هم : از معارضه ٔ رایات او تماول و تجافی نمود و به مرورود رفت و نیشابور بازگذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203 -...
-
آثار
لغتنامه دهخدا
آثار. (ع اِ) ج ِ اَثَر و اِثْر. نشانه ها. علامات . چیزها که از کسی بر جای ماند. آسال : ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیرای همچنان چون جان و تن آثار و افعالت هژیر. دقیقی .چنین کنند بزرگان چو کرد باید کارچنین نماید شمشیر خسروان آثار. عنصری .آن رسوم و...
-
غصب
لغتنامه دهخدا
غصب . [ غ َ ] (ع مص ) به ستم گرفتن . مغصوب ، نعت از آن است . (منتهی الارب ). به ستم گرفتن چیزی را از کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). به ستم بستدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). به ستم ستدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مجمل اللغة). گرفت...
-
برد
لغتنامه دهخدا
برد. [ ب َ ](ع اِ) سرما. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ). مقابل حر... (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). برودت . ضد حرارت . سردی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ضد گرما. (منتهی الارب ) : در فصل ربیع که آثار صولت برد آرمیده . ...
-
اشتقاق
لغتنامه دهخدا
اشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را...