کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مریط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مریط
لغتنامه دهخدا
مریط. [ م َ ] (ع ص ، اِ) تیر بی پَر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مِراط. (منتهی الارب ). || مابین رستنگاه موی و بند دست و پای ستور و سم آن . || هر یک از دو رگ بدن که به نام مریطان خوانده می شوند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مریط
لغتنامه دهخدا
مریط. [ م ُ رَ ] (اِخ ) نام جد هاشم بن حرملة. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
خریط مریط
لغتنامه دهخدا
خریط مریط. [ خ َ م َ ](ص مرکب ) سبک و بی قدر. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ) . || حرف بی فایده زدن را نیز گویند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
-
واژههای همآوا
-
مریت
لغتنامه دهخدا
مریت . [ م ُرْ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مریة. تلخی . (ناظم الاطباء). مُرّ بودن . تلخ بودن . رجوع به مر شود.
-
مریة
لغتنامه دهخدا
مریة. [ م ِرْ ی َ / م ُرْ ی َ ] (ع اِ) به تازیانه برآوردگی تک اسب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناقه ٔ بسیارشیر. (منتهی الارب ). || آنچه از ناقه بوسیله ٔ «مری » دوشیده شود. (از اقرب الموارد) . و رجوع به مری شود. || پیکار و خصومت .(منتهی الار...
-
جستوجو در متن
-
مریطان
لغتنامه دهخدا
مریطان . [ م َ ] (ع اِ) دو رگ است در بدن . واحد آن مریط. (از اقرب الموارد). رجوع به مریط شود.
-
مراط
لغتنامه دهخدا
مراط. [ م ِ ] (ع ص ، اِ) تیر بی پر. (از منتهی الارب ). ما لاریش علیه من السهام . (متن اللغة) (اقرب الموارد). یقال : سهم مراط. (از اقرب الموارد). تیری که پر بر آن نباشد. امرط. مریط. مُرُط. مارط. (از متن اللغة). ج ، مُرُط. (اقرب الموارد). || ج ِ مرط. (...