مراط. [ م ِ ] (ع ص ، اِ) تیر بی پر. (از منتهی الارب ). ما لاریش علیه من السهام . (متن اللغة) (اقرب الموارد). یقال : سهم مراط. (از اقرب الموارد). تیری که پر بر آن نباشد. امرط. مریط. مُرُط. مارط. (از متن اللغة). ج ، مُرُط. (اقرب الموارد). || ج ِ مرط. (اقرب الموارد). رجوع به معنی قبلی و رجوع به حاشیه ٔ مربوط به آن شود. || ج ِ مریط و جج ِامرط است . (ناظم الاطباء). رجوع به معانی قبلی شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.