کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخالفت شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تدابر
لغتنامه دهخدا
تدابر. [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) بریده شدن از همدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بریده شدن دوستان از همدیگر. (اقرب الموارد). اختلاف قوم و بریده شدن آنان از یکدیگر. (المنجد). || پشت بر یکدیگر گردانیدن . (زوزنی ) (آنندراج ). مخالفت و دشمنی کرد...
-
ناسازگاری کردن
لغتنامه دهخدا
ناسازگاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخالفت کردن . ناموافق و مخالف شدن . (ناظم الاطباء). || بدسلوکی .بدرفتاری . سازگاری نکردن . رجوع به ناسازگاری شود.
-
برمخیدن
لغتنامه دهخدا
برمخیدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: بر + مخ + -یدن ) مخالفت و نافرمانی پدر و مادر کردن و عاق و عاصی شدن . (برهان ).
-
برمخ
لغتنامه دهخدا
برمخ . [ ب َ م َ ] (اِمص مرکب ) مخالفت و خودرأیی و عاق و عاصی شدن . (برهان ).مخالفت و خودرأیی و نافرمانی با پدر و مادر. (آنندراج ). خودخواهی و عاق شدگی و عصیان . (ناظم الاطباء).
-
معارزة
لغتنامه دهخدا
معارزة. [ م ُ رَ زَ ] (ع مص ) همدیگر ستیهیدن و دور دور یک جانب بودن و خلاف کردن و خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معاندت ، مجانبت . مخالفت . مغاضبت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || گرفته و ترنجیده شدن . (من...
-
انعصام
لغتنامه دهخدا
انعصام . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) بازایستادن از گناه و مخالفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازایستادن از گناه . (ناظم الاطباء). نگاه داشته شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ).
-
شطن
لغتنامه دهخدا
شطن . [ ش َ ] (ع مص ) بستن چیزی را به رسن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ببستن چهارپای به رسن . (تاج المصادر بیهقی ). || مخالفت کردن صاحب خود را به قصد و اراده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ُ ] (ع مص ) دشوار گردیدن . (از منتهی الارب ). دشخوار شدن . (المصادر زوزنی ). دشخوار شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ). دشوار شدن . (ترجمان علامه جرجانی ). ضد یسر. (از اقرب الموارد). دشوار شدن شیر و باران و علم و کار. (دهار). عَسارة. و رجوع به عس...
-
نباذ
لغتنامه دهخدا
نباذ. [ ن ِ ] (ع مص ) مخالفت کردن و جدا شدن از کسی به خاطر ناخوش داشتن او. (اقرب الموارد). منابذة. (المنجد). || غلبه کردن سپاه در حرب . (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به منابذة شود. || بیع منابذة.بیعالحصاة. بیع القاء الحجر. رجوع به منابذة شود.
-
سرد گردیدن
لغتنامه دهخدا
سرد گردیدن . [ س َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مقابل گرم گردیدن . || غمگین شدن . آزرده شدن : چون ترا دید زردگونه شده سرد گردد دلش نه نابیناست . رودکی .وزین کارها تو بکردار خویش نگردی همی سرد زین روزگار. ناصرخسرو. || خاموش شدن . از کار افتادن . بازایستادن ...
-
شقاق
لغتنامه دهخدا
شقاق . [ ش ِ ] (ع مص ) مشاقّه و خلاف و دشمنی کردن و ضرر رسانیدن . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مخالفت کردن با. دشمنی کردن با. (فرهنگ فارسی معین ). مُشاقَّه . (منتهی الارب ). مخالفت و دشمنی کردن . (غیاث ). خلاف . (دهار) (مهذب الاسما...
-
خلاف
لغتنامه دهخدا
خلاف . [ خ ِ ] (ع مص ) مخالفت کردن . منه : خالفه مخالفةً و خلافاً. || واپس ایستاده شدن . || موافقت نکردن . منه : خالفها الی موضع آخر. || نزد زن کسی به پنهانی رفتن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : هو یخالف فل...
-
معصیة
لغتنامه دهخدا
معصیة. [ م َی َ ] (ع مص ) نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). خارج شدن از اطاعت کسی و مخالفت کردن با فرمان وی و معاندت کردن با او. (از اقرب الموارد). مخالفت کردن بافرمان کسی از روی قصد. (از تعریف...
-
مشاقة
لغتنامه دهخدا
مشاقة. [ م ُ شاق ْ ق َ ] (ع مص ) (از «ش ق ق ») خلاف و دشمنانگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شقاق . (ناظم الاطباء). با یکدیگر خلاف کردن . (ترجمان القرآن ). شقاق . مخالفت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ضرر رسانیدن مردم . || در...
-
مخالفة
لغتنامه دهخدا
مخالفة. [ م ُ ل َ ف َ ] (ع مص ) با کسی خلاف کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان القرآن ). خلاف کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خلاف . (ناظم الاطباء) (محیط المحیط).و رجوع به خلاف و مخالفت شود. || لازم گرفتن کسی را. (ناظم ال...