عسر. [ ع ُ ] (ع مص ) دشوار گردیدن . (از منتهی الارب ). دشخوار شدن . (المصادر زوزنی ). دشخوار شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ). دشوار شدن . (ترجمان علامه جرجانی ). ضد یسر. (از اقرب الموارد). دشوار شدن شیر و باران و علم و کار. (دهار). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || در وقت تنگدستی از مدیون و غریم وام خود را خواستن . (از اقرب الموارد). عَسر. رجوع به عَسر شود. || تنگ و سخت گردیدن روزگار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || دشوار شدن زن را زادن بچه . (از منتهی الارب ). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || بیرون نیامدن آنچه در شکم است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || مخالفت کردن با کسی . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عَسارة. و رجوع به عسارة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.