کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلا شی شدن یاکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خرد و خاکشی شدن
لغتنامه دهخدا
خرد و خاکشی شدن . [ خ ُ دُ ک ِشی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت خرد شدن . ریزه ریزه شدن .
-
شیویدن
لغتنامه دهخدا
شیویدن . [ شی دَ ] (مص ) مخلوط شدن . (ناظم الاطباء). آمیخته شدن . در هم شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || آمیختن و مخلوط کردن . (ناظم الاطباء). || لرزیدن . (منتهی الارب ). رجوع به شیوانیدن شود.
-
غطو
لغتنامه دهخدا
غطو. [ غ َطْوْ ] (ع مص ) غطو لیل ؛ تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاریک شدن شب و پوشیدن تاریکی آن همه چیز را. (اقرب الموارد). || غطو ماء؛ بلند گردیدن آب و افزون شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند شدن آب . (از اقرب الموارد). || غطو شی...
-
احبجرار
لغتنامه دهخدا
احبجرار. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) دمیده شدن از خشم . (منتهی الارب ). || احبجرار شی ٔ؛ سطبر گردیدن .
-
اشهیباب
لغتنامه دهخدا
اشهیباب . [ اِ ] (ع مص ) سبزخنگ شدن اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشهباب . (زوزنی ). و رجوع به اشهباب شود. || جای جای سبز مانده خشک شدن کشت ، یقال : اشهاب َّ الزرع ؛ اذا هاج و بقی فی خلاله شی ٔ اخضر. (منتهی الارب ). خشک شدن کشت و جا...
-
انافة
لغتنامه دهخدا
انافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی ، یقال اناف علی شی ٔ. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بلند شدن . (آنندراج ). || انافت الدراهم علی الماءة؛ افزون گردید درمها بر صد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).زیاد شدن . (آنندراج ). زائد شدن . (یا...
-
توشی
لغتنامه دهخدا
توشی . [ ت َ وَش ْ شی ] (ع مص ) نمایان شدن سپیدی موی به رنگ نگار: توشی فیه الشیب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
شیشه گیری
لغتنامه دهخدا
شیشه گیری . [ شی ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) شیشه گیر شدن . صفت یا حالت شیشه گیر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیشه گیر شود.
-
ارمقاق
لغتنامه دهخدا
ارمقاق . [ اِ م ِ ] (ع مص ) ارمقاق اهاب ؛ تُنک شدن پوست . || ارمقاق شی ٔ؛ سست گردیدن آن . || ارمقاق غنم ؛ مردن گوسفندان . (از منتهی الأرب ).
-
خراش خوردن
لغتنامه دهخدا
خراش خوردن . [ خ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب )خراش در شی ٔ واقع شدن . خراش برداشتن . خراش یافتن .
-
دوشیده
لغتنامه دهخدا
دوشیده . [ شی دَ / دِ] (ن مف ، اِ) شیر داده شده . (ناظم الاطباء). که بدوشندش . محلوب . (یادداشت مؤلف ): خلیطة؛ دوشیده شدن ناقه بر شیر گوسپند. انشخاب ؛ دوشیده شدن شیر. استعتام ؛ درشبانگاه دوشیده شدن ناقه . عتم ؛ دوشیده شدن شتر وقت عشاء. اعتام ؛ دوشید...
-
لاشی
لغتنامه دهخدا
لاشی ٔ. [ ش َی ْءْ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + شی ٔ) هیچ . مقابل شی ٔ. ناچیز. نچیز. نیست . معدوم . (آنندراج ) (در تداول شعرا گاهی بدون همزه استعمال شود) : مالش همه لاشی شد و ملکش همه ناچیزدشمن بفضول آمد و بدگوی بگفتار. فرخی .هنگام همت وی و هنگام جود وی ش...
-
حذاقة
لغتنامه دهخدا
حذاقة. [ ح َ ق َ ] (ع مص ) حِذاق . حِذق . سخت زیرک سار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن . (دهار). زیرکی . استادی . مهارت . نیک دانی . زیرک ساری . زیرک شدن درکاری . دانائی . حذاقت صبی در قرآن یا عملی از اعمال ؛آموختن کودک قرآن یا کاری را و زیرک شد...
-
تاریخ شدن
لغتنامه دهخدا
تاریخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریخ گشتن . بزرگ و مشهور شدن . باقی ماندن نام . به غایت و نهایت بزرگی رسیدن . اشهر ناس شدن . رجوع به تاریخ و تاریخی شدن و تاریخ گشتن شود.- تاریخ قومی شدن ؛ بزرگ و پیشوای قومی شدن . اشهر قومی شدن :... و صولی گفته تا...
-
ذرو
لغتنامه دهخدا
ذرو. [ ذَرْوْ ] (ع مص ) پرانیدن . || بردن . || ذرو ریح شی ٔ را؛ برداشتن باد آنرا. دامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || پریدن . || رفتن . پریدن و رفتن چیزی خود بخود. || برباد کردن خرمن گندم و جز آن تا از کاه پاک شود. دامیدن . (زوزنی ). || ذروشی ٔ؛ شکستن ...