کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالیات گرفتن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابض مالیات
لغتنامه دهخدا
قابض مالیات . [ ب ِ ض ِ ] (ص مرکب ) آنکه مالیات در نزد وی جمع میگردد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مساعدة
لغتنامه دهخدا
مساعدة. [ م ُ ع َ دَ ] (ع اِمص ، اِ) مساعده . مساعدت . || آنچه از بزر و نفقه و جز آن که مالک به رعیت خود و زارع ملک خود پیشکی می دهد که در سر خرمن بردارد. (ناظم الاطباء). زری که پیش از کار به کارگر دهند. پیش داد. پیشی . پیشکی . پیش مزد. پیش کرایه . پ...
-
لاسونیان
لغتنامه دهخدا
لاسونیان . [ س ُ ] (اِخ ) مردم قسمتی از دومین ایالتی که داریوش کبیر از نظر گرفتن مالیات تأسیس کرد مرکب از: می سیان ، لیدیان ، لاسونیان ؛ کابالیان و هی گنیان بودند و مالیات آن پانصد تالان بود. (ایران باستان ج 2 ص 1472).
-
سرشماری
لغتنامه دهخدا
سرشماری . [ س َ ش ُ ] (حامص مرکب ) شمارش سکنه ٔ یک شهر. (ناظم الاطباء). آمار گرفتن . آمارگیری از مردم شهر یا ده . || (اِ مرکب ) مالیات سرانه .
-
جزیة
لغتنامه دهخدا
جزیة. [ ج ِزْ ی َ ] (معرب ، اِ) خراج زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || آنچه از ذمی گیرند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). این لفظ مأخوذ از گَزیت و گِزْیَت فارسی است . (ناظم الاطباء). آنچه ب...
-
مقاطعه
لغتنامه دهخدا
مقاطعه . [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) واگذار کردن انجام دادن کاری را به کسی پس از تعیین مزد و اجرت آن . (ناظم الاطباء). امروزه غالباً به عهده گرفتن ساختمان جاده ها و ابنیه را مقاطعه گویند. پیمانکاری .- مقاطعه (به مقاطعه ) دادن ؛ شرط و پی...
-
متصدی
لغتنامه دهخدا
متصدی . [ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص ) پیش آینده . (منتهی الارب ). پیش آینده . از تصدی که بمعنی پیش آمدن است ... و از پیش آینده در اینجا مراد از پیشکار است . (آنندراج ) (غیاث ). پیش آینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرض نماینده . (منتهی الار...
-
محصل
لغتنامه دهخدا
محصل . [ م ُ ح َص ْ ص ِ ](ع ص ) تحصیل کننده . (غیاث ) (ناظم الاطباء). متعلم . دانش آموز. شاگرد مدرسه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آن که مشغول تحصیل علم و جز آن است . (ناظم الاطباء) : و پیش از آن در بخارا اشتغال محصلان در شرعیات بود و بفضلیات کس التفات نک...
-
گیرنده
لغتنامه دهخدا
گیرنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از گرفتن .اخذکننده و دریافت کننده . (ناظم الاطباء). ستاننده .- خون گیرنده ؛ که خونریز را به کیفر کشاند. که انتقام مقتول را از قاتل بستاند : گر بود دست من از دامن قاتل کوتاه خون گیرنده ٔ من دست درازی دارد. صائب...
-
باج
لغتنامه دهخدا
باج . (اِ) باج و باژ و باز از ریشه ٔ باجی پارسی باستان مشتق است ، و آن از ریشه ٔ بج اوستائی بمعنی بخش کردن و قسمت کردن است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (مزدیسنا بقلم معین ص 253 و 254). باژ و پاژ. خراج . (منتهی الارب ). سا. (حاشیه ٔ فرهنگ خطی اسدی ن...
-
دستورالعمل
لغتنامه دهخدا
دستورالعمل . [ دَ رُل ْ ع َ م َ ] (اِ مرکب ) دستور کار. دستور عمل . برنامه ٔ کار. طرز و روش و ترتیب و نظام و نسق وحدود کار : ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 213). این خلاصه ای است مسمی به تذکرةالملوک که مشتمل است بر دستورالعمل خد...
-
درآمد
لغتنامه دهخدا
درآمد. [ دَ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درآمدن . داخل شدن . دخول : آنکه گردانیده است هر مدتی را نوشته ای و هر کاری را دری و هر درآمدی را سبب درآمدی و هر زنده ای را زمانی تقدیر کرده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307). یعنی تو کیستی و کی اجازت داد ...
-
متصرف
لغتنامه دهخدا
متصرف . [ م ُ ت َ ص َرْ رِ ] (ع ص ) دست در کاری کننده و برگردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دارنده و مالک . (ناظم الاطباء). دارنده و مالک و در ملکیت و قابض و دارا و صاحب و خداوند.(ناظم الاطباء). کسی که مالی یا ملکی را در تصر...
-
عمل
لغتنامه دهخدا
عمل . [ ع َ م َ ] (ع اِ) کار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر کار و فعلی که بعمد و بقصد از حیوانی سر زند. (از اقرب الموارد). ج ، أعمال . کار و کردار و فعل . (ناظم الاطباء). کنش . آنچه از آدمی سر زند از کار نیک و بد : آن پاکروح را بود از عمله...