کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لحاظ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی لحاظ
لغتنامه دهخدا
بی لحاظ. [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لحاظ) غافل و بی التفات . (آنندراج ). بی خبر. بی دقت . بی احتیاط. || بدخلق . بدخوی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
یغور
لغتنامه دهخدا
یغور. [ ی ُ ] (ترکی ، ص ) یغر. از مصدر یغورماق (خمیر کردن ) ترکی . در تداول عامه ، ستبر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیر ورآمده ). و رجوع به یغر شود.
-
جان سپوز
لغتنامه دهخدا
جان سپوز. [ س ِ ] (نف مرکب ) مهلت بخش جان : خورش دادشان اندکی جان سپوزبدان تا گذارند روزی بروز. فردوسی .مؤلف فرهنگ شاهنامه آرد: ولف در لغت شاهنامه بمعنی مهلت بخش جان معنی کرده . (سپوختن را فرهنگها بمعنی خلانیدن و داخل کردن و بهم دوختن گفته و برآوردن...
-
ملاحظة
لغتنامه دهخدا
ملاحظة. [ م ُ ح َ ظَ ] (ع مص ) به گوشه ٔ چشم که با سوی گوش دارد نگریستن . (تاج المصادربیهقی ). همدیگر را نگریستن به دنبال چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). به گوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث ). یکدیگر را نگریستن به گوشه ٔ چشم . لِحاظ.(از ...
-
شلاقی
لغتنامه دهخدا
شلاقی . [ ش َل ْ لا ] (ص نسبی ) منسوب به شلاق . || قسمت باریک تر تنه ٔ درخت تبریزی و سپیدار که در نجاری و خرپاکوبی متداول است و از لحاظ قطر میان تیر و دستک واقع میشود. || (اصطلاح بنایی ) پرتاب کردن گچ با دست و جز آن در میان درزی که دست در آن نتوان کر...
-
اعتبار
لغتنامه دهخدا
اعتبار.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) شگفتی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت آمدن . (از اقرب الموارد). || پند گرفتن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). عبرت گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پند گرفتن . عبرت گرفتن . (...
-
رتاع
لغتنامه دهخدا
رتاع . [ رِ ] (ع مص ) مصدر بمعنی رتع. (منتهی الارب ). چریدن ستور و آب خوردن بر سر خوددر فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین باعلف ، یا عام است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).- رتاع باران ؛ رویانیدن آنچه شتر می چرد. (از اقرب الموارد).- ...
-
تقدیس
لغتنامه دهخدا
تقدیس . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن . (زوزنی ) (دهار). تطهیر. (تعریفات جرجانی ). پاکیزه کردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن خدای تعالی کسی را. (از اقرب الموارد). || به پاکی صفت کردن . (زوزنی ). خدای را به پاکی صفت کر...
-
برفراختن
لغتنامه دهخدا
برفراختن . [ ب َ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) برفرازیدن . برافراختن . برافراشتن . بلند کردن : برفرازد چون بمیدان آلت حربت برندرایت آلت چو آتش آفرازه بر اثیر. سوزنی .- سر کسی به خورشید برفراختن ؛ وی را به پایگاه بلند رساندن : بدو گفت من چاره سازم ترابخورشید ...
-
تذکر
لغتنامه دهخدا
تذکر. [ ت َ ذَک ْ ک ُ ] (ع مص )یاد کردن و با یاد آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). یاد کردن . (دهار). با یاد آوردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یاد آوردن و ذکر کردن . (آنندراج ) یاد کردن چیزی را. (منتهی الارب )(ناظم ال...
-
تأکید
لغتنامه دهخدا
تأکید. [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «أک د» و «وک د») استوار کردن گره و عهد و زین و پالان بر پشت اسب و شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها. (ازاقرب الموارد). || استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...
-
فلفل کبیر
لغتنامه دهخدا
فلفل کبیر. [ ف ِف ِ ل ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بسیار زیبا از تیره ٔ مورْدها که ارتفاعش حدود ده متر میرسدو در آمریکای مرکزی و ونزوئلا میروید و در جاماییکا و هند نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و معطر است و میوه ٔ آن را بنام فلفل جاماییکا...
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کردی گزگزک ، گزگز ، اورتیکا . گیاهی است علفی ، از تیره ٔ گزنه ، که برگهای دندانه دار آن پوشیده از کرکهای یک سلولی است و در آنها مایع سوزآوری ترشح میشود، از این لحاظ در موقع لمس کردن سوزش شدیدی احساس میگردد. رجوع شود به گ...
-
اعراب
لغتنامه دهخدا
اعراب . [ اِ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واضح و روشن گردانیدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آشکارا و روشن ساختن . (از اقرب الموارد). || اصلاح کردن . || پیدا گفتن سخن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نیکو ساخت...