کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لثه دندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خانه ٔ دندان
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ دندان . [ ن َ / ن ِ ی ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای دندان . محل دندان . نقاطی از لثه که دندان در آن قرار گیرد. || دهان .
-
ثعلاء
لغتنامه دهخدا
ثعلاء. [ ث َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَثعل . || زن دندان زائد یا دندان کج و راست . ج ، ثعل . لثه ٔ ثعلاء؛ لثه ای که دندانهایش بریکدیگر برآمده باشد.
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...
-
متشمرة
لغتنامه دهخدا
متشمرة. [ م ُ ت َ ش َم ْ م ِ رَ ] (ع ص ) لثة متشمرة؛ گوشت بن دندان بین دندان چفسیده . (منتهی الارب ). گوشت بن دندان که به دندان چسبیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جای دندان
لغتنامه دهخدا
جای دندان . [ ی ِدَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوشتی که دندانها از آن روید و بعربی لثه خوانند. (بهار عجم ) : آن زمانم که حسرت نان بودجای نانم بکام دندان بوداین زمانم که نان در انبانست جای دندان بجای دندانست .شعوری کاشی (از بهار عجم ).
-
پیوره
لغتنامه دهخدا
پیوره . [ ی ُ رِ ] (فرانسوی ،اِ) ترشح ریم و چرک از بن دندان و لثه .
-
فلیفیون
لغتنامه دهخدا
فلیفیون . [ ] (معرب ، اِ) اسم دوایی مرکب است حاد و نافع جهت تأکل لثه و عفونت دندان . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ربذة
لغتنامه دهخدا
ربذة. [ رَ ب ِ ذَ ] (ع ص ) لثة ربذة؛ بن دندان کم گوشت . ج ، رَبِذات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
بن دندان
لغتنامه دهخدا
بن دندان . [ ب ُ ن ِ دَ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ لثه است . (آنندراج ). لثه . (فرهنگ فارسی معین ) : ترا در هر بن دندان بود لذت خداوندت به هر نانی که گردانی ز هر حالت خبر دارد. ناصرخسرو.چون گذشت از لب او ریخت بچاه ذقنش آب حیوان بخدا در بن آن دندان است . عل...
-
شامر
لغتنامه دهخدا
شامر. [ م ِ ] (ع ص ) زن و جز آن که پستان بر شکم چسبیده باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): شاة شامر و شامرة؛ گوسپند پستان بر شکم چسبیده . (منتهی الارب ). || گوشت بن دندان به دندان چسبیده . (آنندراج ) (منتهی الارب ): لثه ٔ شامرة؛...
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ ] (اِ) موضع رستنگاه دندان . لثه : تدبیر آسان برآمدن دندان کودکان آنست که ارک او را یعنی آن موضع که رستنگاه دندان آنست بچیزهای نرم و چرب میمالند چو پیه مرغ و پیه بطو مسکه و مغز خرگوش پخته و خواجه ابوعلی سینا رحمه اﷲ اندر کتاب قانون حکایت می کن...
-
نسع
لغتنامه دهخدا
نسع. [ ن َ ] (ع مص ) دروا شدن گوشت بن دندان از دندان و فروهشته و سست گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از معجم متن اللغة). سست شدن دندان و به یک سو شدن لثه از روی دندانها. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نسوع . (اقرب الموارد)....
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ ] (ع اِ) گوشت میان دو دندان ، یا گوشت بن دندان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوشت لثه . (از اقرب الموارد). || مسجد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || عبادتگاه ترسایان . (منتهی الارب ). کنیسه . (اقرب الموارد). کلیسا. || نخل السکر. خرم...
-
دندان پزشکی
لغتنامه دهخدا
دندان پزشکی . [ دَ پ ِ زِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل دندان پزشک . طبابت دندان . فن و حرفه ٔ درمان بیماریهای دندان و بافتهای وابسته به آنها و حفظ سلامت آنها، و سابقه ٔ آن بسیار قدیم است . نوشته های مصری از قرن 18 ق . م . مشتمل بر دستوراتی برای درمان دند...
-
حجرالبرام
لغتنامه دهخدا
حجرالبرام . [ ح َ ج َ رُل ْ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) برام جمع برمة یعنی دیگ سنگی است . ابن البیطار در مفردات گوید، اذا سحق و استن به کان نافعاً للاسنان مبیضاً لها. حکیم مؤمن گوید: حجرالبرام سنگی است سیاه که از او دیگ و ظروف میسازند و در خراسان بسیار است ....