کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلم شدن قلم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زبان درازی
لغتنامه دهخدا
زبان درازی . [ زَ دِ ] (حامص مرکب ) کار زبان دراز است . (فرهنگ نظام ). گستاخی . شکایت . (ناظم الاطباء). خروج از حد ادب در سخن . گستاخی در گفتار. گفتار بیرون از حد ادب . بذائت لسان . ذربت سلاطت . رجوع به زبان دراز و زبان درازی کردن شود. || پرحرفی و زی...
-
دسته بستن
لغتنامه دهخدا
دسته بستن . [ دَ ت َ / ت ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) گرد کردن . فراهم آوردن . مجموعه ترتیب دادن از اجزاء مشابه چیزی چنانکه ساقه های گیاه یا گل و غیره . گل های فراهم کرده بهم پیوستن گلدسته را : زو دسته بست هرکس مانند صد قلم بر هر قلم نشانده بر او پنج شش در...
-
خفی
لغتنامه دهخدا
خفی . [ خ َ فی ی ] (ع ص ) نهان . پوشیده . پنهان . عدم آشکارا. ضد جلی . ج ، خفایا.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- ذکر خفی ؛ مقابل ذکر جلی . ذکری که گوینده به آهستگی و بدون بلند کردن صدای خود آنرا می خواند. - کلام خفی ؛ گفتار نر...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...
-
پی شدن
لغتنامه دهخدا
پی شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قلم شدن . بریده شدن رگ عرقوب اسب یا چهارپای دیگر. رجوع به پی شود.
-
خامه کردن
لغتنامه دهخدا
خامه کردن . [ م َ / م ِ ک َ دَ] (مص مرکب ) قلم ساختن . قلم درست کردن : بخاقان چینی یکی نامه کردتو گفتی که از خنجرش خامه کرد.فردوسی .
-
شق شدن
لغتنامه دهخدا
شق شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راست شدن . (ناظم الاطباء). || چاک شدن . دونیم شدن . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). شکافتن . ترکیدن : چون بنوشت از هیبت سر قلم شق شد و آن سبب بماند تا روز قیامت هیچ قلم ننویسد تا نشکافند. (قصص الانبیاء ص 4).
-
خلب
لغتنامه دهخدا
خلب . [ خ َ ل َ ] (اِ) نی که هنوز قابل قلم شدن نشده باشد. (ناظم الاطباء).
-
خشم کردن
لغتنامه دهخدا
خشم کردن . [ خ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بغضب آمدن . عصبانی شدن . غضبناک شدن : قلم بطالع میمون و بخت بد رفته ست اگر تو خشم کنی ای پسر وگر خشنود.؟
-
انمجاج
لغتنامه دهخدا
انمجاج . [ اِ م ِ ] (ع مص ) چکیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترشش : انمجت نقط من القلم ؛ ای ترششت . (از ناظم الاطباء). پاشیده شدن مداد از قلم . (تاج المصادر بیهقی ). چکیدن مداد از قلم . (آنندراج ).
-
پی گردیدن
لغتنامه دهخدا
پی گردیدن . [ پ َ / پ ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بدنبال چیزی گشتن . تعقیب کردن . پی گشتن . || قلم شدن . قطع شدن دست و پای مرکب بضرب تیغ و جز آن : چون خرد در ره تو پی گرددگرد این کار وهم کی گردد. نظامی .پی گردد آن همه سر، همچون سر قلم خون گردد آن همه دل...
-
صورت پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
صورت پیدا کردن . [ رَ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمال یافتن . زیبا شدن : قلم سنبل شود گر وصف گیسوی تو بنویسم خطم صورت کندپیدا چو از روی بنویسم .دانش (از آنندراج ).
-
خامه ٔ فولاد
لغتنامه دهخدا
خامه ٔ فولاد. [ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قلم که از جنس فولاد باشد. قلم فولادی : در انتظام کار جهان اهتمام خلق مشق جنون بخامه ٔ فولاد کردن است .صائب (از آنندراج ).
-
لب سپید کردن
لغتنامه دهخدا
لب سپید کردن . [ ل َ س َ /س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دندان سپید کردن . کنایه از تبسم کردن باشد یعنی نیم خند شدن . (برهان ) : زان تا لبی سپید کند هر سیه زبان دردا که چون زبان قلم گشت دفترم .سید حسن غزنوی .
-
خطخط کردن
لغتنامه دهخدا
خطخط کردن . [ خ َ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با خطها کردن . مخططکردن . صاحب خطوط کردن . || روی نوشته ای خطوط متعدد کشیدن برای سیاه کردن و مخفی نمودن آن نوشته . || کثیف و ناخوانا کردن نوشته که معمولاً بچه ها با قلم روی نوشته ها از روی بیخردی می کنند.