زبان درازی . [ زَ دِ ] (حامص مرکب ) کار زبان دراز است . (فرهنگ نظام ). گستاخی . شکایت . (ناظم الاطباء). خروج از حد ادب در سخن . گستاخی در گفتار. گفتار بیرون از حد ادب . بذائت لسان . ذربت سلاطت . رجوع به زبان دراز و زبان درازی کردن شود. || پرحرفی و زیاد گویی . (ناظم الاطباء). کثرت کلام . اطاله ٔ لسان .
- زبان درازی قلم ؛ از اوصاف قلم است . رجوع به زبان شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.