کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرصت را غنیمت شمردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنگ فرصت
لغتنامه دهخدا
تنگ فرصت . [ ت َ ف ُ ص َ ] (ص مرکب ) کم فرصت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ابن الوقت . (ناظم الاطباء). رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
اغتنام
لغتنامه دهخدا
اغتنام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن . (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). بغنیمت داشتن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ). افتراص . (تاج المصادر بیهقی ). انتهاز. (یادداشت بخط مؤلف ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (از اقرب ...
-
غنیمت گرفتن
لغتنامه دهخدا
غنیمت گرفتن . [ غ َ م َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غنیمت یافتن . گرفتن اموال دشمنان . غَنم . غُنم . غَنَم . غُنمان . غَنیمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : ز هر جای چندان غنیمت گرفت که لشکر همی ماند اندر شگفت . فردوسی . || غنیمت شمردن . غنیمت دانستن : ...
-
انتهاز
لغتنامه دهخدا
انتهاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرصت یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). قابو (فرصت ) یافتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فرصت بدست آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). || غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
غنیمت شمردن
لغتنامه دهخدا
غنیمت شمردن . [ غ َ م َ ش ِ / ش ُ م ُ / م َ دَ ] (مص مرکب ) فایده و سود بردن از چیزی . (ناظم الاطباء). غنیمت دانستن . تَغَنﱡم . (دهار) (منتهی الارب ). اغتنام . (منتهی الارب ). رجوع به غنیمت و غَنیمة شود : کدخدای علی تگین و علی تگین این حدیث را غنیمت ...
-
غنیمت دانستن
لغتنامه دهخدا
غنیمت دانستن . [ غ َ م َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) غنیمت شمردن . اغتنام . مغتنم شمردن . فرصت شمردن . رجوع به غنیمت شود : صاحباعمر عزیز است غنیمت دانش گوی خیری که توانی ببر از میدانش . سعدی (غزلیات ).غنیمت دان چو میدانی که هر روزز عمر مانده روزی میشود کم ....
-
غنیمت داشتن
لغتنامه دهخدا
غنیمت داشتن . [ غ َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) غنیمت دانستن . غنیمت شمردن . رجوع به غنیمت شود: و غنیمت دارد [ پسر کاکو ] که ما از اینجا بازگردیم و هر حکم که کنیم بخدمت مال ضمانی اجابت کند و هیچ کژی ننماید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 14).- به غنیمت داشتن ؛ غنیم...
-
افتراص
لغتنامه دهخدا
افتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنیمت شمردن فرصت را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). منتهز فرصت بودن . (از اقرب الموارد). وقت چیزی چشم داشتن . (المصادر زوزنی ). اغتنام . (تاج المصادر بیهقی ). یقال : «انا مفترص للقائک ». (از اقرب الموارد).
-
تغنم
لغتنامه دهخدا
تغنم . [ ت َ غ َن ْ ن ُ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). || غنیمت شمردن . (دهار) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مفترص
لغتنامه دهخدا
مفترص . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) غنیمت شمارنده ٔ فرصت . (آنندراج ). آنکه فرصت را غنیمت می شمارد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به افتراص شود.
-
مناهزة
لغتنامه دهخدا
مناهزة. [ م ُ هََ زَ ] (ع مص ) فرصت چشم داشتن . (المصادر زوزنی ). فرصت یافتن و غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).رجوع به مناهزت شود. || به چیزی نزدیک شدن . (المصادر زوزنی ). نزدیک شدن با هم . (منتهی الارب ) (آنن...
-
مناهزت
لغتنامه دهخدا
مناهزت . [ م ُ هََ / هَِ زَ ] (از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن . فرصت غنیمت شمردن . اغتنام فرصت . انتهاز فرصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم ... بعد از آن سود ندارد. (مرزبان نامه ). به مغافصت و مناهزت ناگاه در آ...
-
مغتنم
لغتنامه دهخدا
مغتنم . [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ) غنیمت شمرده شده و هر چیز گرانمایه که به آسانی دستیاب نشود و هر چیز با قدر و قیمت و نفیس . (از ناظم الاطباء). غنیمت پنداشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : غصه مفزای سران را به ستیزخاصه کانفاس سران مغتنم است . خاقانی .گفت دخت...
-
منتهز
لغتنامه دهخدا
منتهز. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) فرصت یابنده و غنیمت شمارکننده یعنی غنیمت داننده و به جنبش دارنده . (غیاث ). فرصت یابنده . (آنندراج ). فرصت یابنده و غنیمت شمرنده . آنکه چیزی را غنیمت می شمرد و پی فرصت می گردد و منتظر و نگران . (ناظم الاطباء). رجوع به ان...