کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ غ َ ل َ ] (ع اِ) اسم مرت از غَیل . (اقرب الموارد). رجوع به غیل شود. || (ص ) زن فربه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). المراءة السمینة. (از اقرب الموارد).
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایی است که در شعر اعشی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ ل َ ] (ع اِمص ) رضاع و شیردهی با جماع ، یا جماع بر حمل یا شیر، و منه الحدیث : «لقد هممت ان انهی عن الغیلة» و یقال : اضرت الغیلة بولد فلان ؛ یعنی غیلة بفرزند فلانی زیان رسانید و این را آنگاه گویند که مرد با وی در حال رضاع جماع کند. (از منتهی ا...
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) ناگهانی . کشتن کسی بی آگاهی او. کشتن کسی بناگاه . رجوع به غیلَة شود.
-
جستوجو در متن
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسروبن محمود. از آل اینجو در فارس و از مدعیان حکومت بود، به سال 739 هَ. ق . در غیلة کشته شد. (از معجم الانساب ج 2 ص 380).
-
شریعت زاده
لغتنامه دهخدا
شریعت زاده . [ ش َ ع َ دَ / دِ ] (اِخ ) ازآزادیخواهان و مشروطه طلبان و سیدی فاضل و عالم به علوم قدیمه ، و مطلع از بسیاری از علوم عصر بود، او رادر تبریز به قتل غیله کشتند. (از یادداشت مؤلف ).
-
عبدالعزیز
لغتنامه دهخدا
عبدالعزیز. [ ع َدُل ْ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نعمان بن حیون . وی از علماء امامیه و قاضی القضاة مصر و شام و حرمین و مغرب بود. از مردم قیروان است . به سال 394 هَ . ق . قضاوت مصر یافت حاکم مصر و مغرب به سال 398 وی را عزل کرد و به سال 401 او را غیلةً بکش...
-
صریمی
لغتنامه دهخدا
صریمی . [ ص َ ] (اِخ ) بحیربن ورقا، وی از تمیم و از اشراف دلیر عصر اموی است . او باامیةبن عبداﷲ امیر خراسان بود. سپس در یکی از جنگهابه مهلب پیوست . به سال 81 هَ . ق . صعصعةبن حرب عوفی او را غیلةً به خراسان بکشت . (الاعلام زرکلی ص 139).
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حبیب الفهری معروف به صقلی . بخاطر درازی قامت و کبودی چشم و سرخ و سپیدی رنگ به صقلی معروف شد. هنگام استیلای عبدالرحمان معروف به «الداخل الاموی » بر اندلس با وی مخالفت کرد و به یاری عباسیان برخاست مردم اندلس به ج...
-
غیلت
لغتنامه دهخدا
غیلت . [ ل َ ](ع اِمص ) خدعه . ناگهان گرفتن و کشتن . (فرهنگ نظام ).کشتن ناگهانی . کشتن کسی بناگاه . رجوع به غیلة شود : و عبدالملک از غصه ٔ این حیلت و محنت این غیلت بی سامان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 217). به حیلت و غیلت بدان رسانیدند که روزی ...
-
ابن اثال
لغتنامه دهخدا
ابن اثال . [ اِ ن ُ اُ ] (اِخ ) طبیبی نصرانی ، معاصر معاویةبن ابی سفیان . ابن ابی اصیبعه گوید ابن اثال را در خواص ادویه و خاصه در سموم بصیرتی کافی بود و معاویه برای مسموم کردن بزرگان اسلام از او استعانت می جست و بگفته ٔ واقدی مالک اشتر و حضرت امام حس...
-
جشنس بن دیلمی
لغتنامه دهخدا
جشنس بن دیلمی . [ ] (اِخ ) یکی از سردارانی که بنا به اشاره ٔ پیغامبر اسلام (ص ) به جنگ اسود رفت : پیغامبر در مرض موت خود وبربن یحنس را به یمن فرستاد و مسلمین را به دفع اسود از راه جنگ یا فتک غیله مأمور فرمود و فیروز دیلمی و داذویه اصطخری و حشیش (ظ: ...
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) حاجری . کنیت دیگر ابوالفضل حاجری عیسی بن سنجربن بهرام بن جبریل بن خمارتکین بن طاشتکین اربلی ملقب بحسام الدین . او با ابن خلکان معاصر و دوستی داشته و شاعری شیرین سخن و در اقسام شعر مسلط بوده است و در پنجشنبه ٔ دوم شوا...
-
حسن امین الدولة
لغتنامه دهخدا
حسن امین الدولة. [ ح َ س َ ن ِ اَ نُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابن عماربن ابی الحسین . از طرف حاکم بامراﷲ فاطمی در 386 هَ . ق . به وزارت رسید و در 387 هَ . ق . معزول شد و غیلةً به قتل رسید. (زرکلی چ 1 ص 235 از ابن خلکان ) (سبل النجاح ج 3 ص 46).