کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوررسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوررسی
لغتنامه دهخدا
غوررسی . [ غ َ رَ ] (حامص مرکب ) به تدقیق رسیدن کاری را. (آنندراج ). تفتیش کنه و حقیقت چیزی . رسیدگی دقیق . تفحص و استقصاء : جمعی نادان ندانند که غوررسی و غایت چنین کارها چیست ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 99). در باب انتظام مهام رعایا و غوررسی ضعفا و فقرا...
-
جستوجو در متن
-
ژرف بینی
لغتنامه دهخدا
ژرف بینی . [ ژَ] (حامص مرکب ) تعمق . باریک بینی . غوررسی . ژرف اندیشی .ژرف دررفتن در چیزی . تعمق کردن و غوررسی در امری .
-
ژرف اندیشی
لغتنامه دهخدا
ژرف اندیشی . [ ژَ اَ ] (حامص مرکب ) تعمق . دقت . غوررسی .
-
تدقیق کردن
لغتنامه دهخدا
تدقیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پایان کار را نیک نگریستن و باریک بین شدن و غوررسی کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تدقیق شود.
-
ژرف نگری
لغتنامه دهخدا
ژرف نگری . [ ژَ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) تعمق . باریک بینی . ژرف بینی . ژرف اندیشی . غوررسی .
-
ژرفایابی
لغتنامه دهخدا
ژرفایابی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) سنجیدن گودی چیزی . عمق یابی . تحقیق عمق . غوررسی .
-
کنجکاوی
لغتنامه دهخدا
کنجکاوی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) تفحص و تلاش و دقت و غور و امعان . (غیاث ) (آنندراج ). تفحص دقیق . غوررسی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
وارسی
لغتنامه دهخدا
وارسی . [ رَ ] (حامص مرکب ) بازرسی .سرکشی . تفتیش . به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده .(از فرهنگ ترکتازان ). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری . ممیزی . رسیدگی و دقت و غوررسی . (ناظم الاطباء).
-
بررسی
لغتنامه دهخدا
بررسی . [ ب َرْ، رَ / رِ ] (حامص مرکب ) بازرسی . تفتیش . تنقیب . (یادداشت مؤلف ). فحص . (یادداشت مؤلف ). پرسش . پرس و جو.- بررسی شدن ؛ تفتیش شدن . بازرسی شدن .|| امعان نظر در نوشته ای . غوررسی و اظهار نظر در محتوای کتابی یا مقاله ای . مطالعه . اقتر...
-
خوض کردن
لغتنامه دهخدا
خوض کردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعمق کردن . غوررسی کردن : ز آنکه پیوسته ست هر لوله بحوض خوض کن در معنی این حرف خوض . مولوی .معاندان بحسد در حق وی خوضی کرده اند. (گلستان ).- خوض کردن در سخن ؛ تعمق در معنی حرفی و کلامی کردن . رجوع به خوض شو...
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رَ ] (حامص ) (از: رس ، ریشه ٔ رسیدن + «ی »، پسوند مصدری که معمولاً همراه پیشاوند یا کلمه ٔ دیگر آید: بازرسی ، بررسی ، وارسی و جز آن ). رجوع به ترکیبات کلمه شود.- بازرسی ؛ تفتیش . جستجوی وضع اداره یا سازمانی . رجوع به ماده ٔ بازرس و بازرسی در...
-
ژرف نگاه کردن
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه کردن . [ ژَ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر عمیق کردن . ژرف بینی . ژرف نگریستن . غوررسی کردن . باریک بینی : پرستنده باشی و جویند راه به فرمانها ژرف کردن نگاه . فردوسی .چو در کارتان ژرف کردم نگاه ببندد همی بر خرد دیو راه . فردوسی .به بخشایش امید ...
-
تعمق
لغتنامه دهخدا
تعمق . [ ت َ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) دور درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). دور درشدن در چیزی . (زوزنی ). دور اندیشیدن در سخن و در کار و به مغ سخن رسیدن . یقال : تعمق فی الکلام ؛ ای تنطع و کذا تعمق فی لباسه اذا تنوق و استقصی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
تدقیق
لغتنامه دهخدا
تدقیق . [ ت َ ] (ع مص )نیک بکوفتن . (زوزنی ). نیک کوفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نیکو بکوفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || باریک کردن . (زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). باریک گردانیدن . (منتهی الارب )...