کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنائم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنائم
لغتنامه دهخدا
غنائم . [ غ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ غَنیمة. (اقرب الموارد). مالهای غنیمت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به غنیمة و غنیمت شود : صدوبیست سر فیل از آن فتح در مرابط فیلان خاص افزود با غنائم بسیار از اموال و اسلحه . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 259). چندان ...
-
جستوجو در متن
-
صلت
لغتنامه دهخدا
صلت . [ص َ ] (اِخ ) ابن مخرمةبن المطلب بن عبدمناف القرشی . صحابی است و از غنائم خیبر سهم برد. (قاموس الاعلام ).
-
ذووالاَّکال
لغتنامه دهخدا
ذووالاَّکال . [ ذَوُل ْ ] (ع اِ مرکب ) رؤسای قبائل جاهلیت که از غنائم خود را چهار یک (مرباع ) برگرفتندی .
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن غنائم سامری . رجوع به یعقوب ... شود.
-
چندرای
لغتنامه دهخدا
چندرای .[ چ َ ] (اِخ ) نام قلعه ای در هندوستان که دارای حصنی حصین بود و محمود آن را بگشود و به اموال و غنائم بسیار رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 416، 417، 418).
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن غنائم الکنانی العسقلانی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به ابن المسجف . شاعر و از متأدبین و ظرفا بود به سال 583 هَ . ق . متولد و در 635 درگذشت .
-
سبر
لغتنامه دهخدا
سبر. [ س َب ْ ب ُ ] (اِخ ) ریگ پشته ای است بین بدر و مدینه . در اینجا پیغمبر اکرم صلی اﷲ علیه و آله و سلم غنائم بدر را تقسیم کرده است . (از معجم البلدان ).
-
حرایب
لغتنامه دهخدا
حرایب . [ ح َ ی ِ ] (ع اِ) حَرائب . ج ِ حَریبة. مالهای مسلوبه . (منتهی الارب ) : خاص و عام در فوائد آن غنائم و رغایب آن حرایب متساوی شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 352).
-
اخماس
لغتنامه دهخدا
اخماس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خُمس . پنج یک ها.- اخماس غنائم ؛ خمسها که از غنائم دهند.- اخماس معادن ؛ خمسی که بصدقه از حاصل معادن دهند. || هما فی بُرْدَة اخماس ؛ نزدیک یکدیگر و مجتمع و با هم دوستند، یا فعل هر دو یک است که از آن با هم متشابه میشوند گویا...
-
ابن جهیر
لغتنامه دهخدا
ابن جهیر. [ اِ ن ُ ج َ ] (اِخ ) زعیم الرؤساء قوام الدین ابوالقاسم علی بن فخرالدوله ، برادر عمیدالدوله . مانند پدر و برادر در خدمت سلاجقه ٔ ایران بود و از دست ملکشاه شهر آمِد را فتح کرد و با غنائم میافارقین باصفهان بحضور ملکشاه شد و از سال 496 تا 500...
-
ذات الکرش
لغتنامه دهخدا
ذات الکرش . [ تُل ْ ک َ ] (اِخ ) از زبیربن عوام آرند، که بروز بدر، عبیدةبن سعیدبن عاصی را دیدم بر اسبی و زرهی تمام در برکه تنها دو چشم وی پیدا بود و میگفت : اَنا ابوذات الکرش . و در دست وی نیزه ای کوتاه بود و پس از قتل وی نیزه در تسهیم غنائم ، رسول ا...
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن خاصیة. او کسی است که بگفته ٔ خواندمیر: وقاص غنائم جنگ فتح الفتوح را خمس جدا کرده بر نهصد شتر همراه وی بمدینه نزد عمر فرستاد. رجوع به حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 1 ص 483 شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن برصاء. نسبت او به بنی لیث میرسد. زبیربن بکار گفت محمدبن سلام از یزیدبن عیاض حدیث کرد که رسول در جنگ حنین ابوجهم بن حذیفه عدوی را عامل غنائم کرد. خالدبن برصاء زمامی موئین را برداشت . ابوجهم او را منع کرد خالد گفت نصیب من از غن...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن غنائم ، معروف به سامری و مکنی به ابویوسف و ملقب به موفق الدین . از حکما و محققان و اطبای نامی و بزرگ اسلام بود. در دمشق به دنیا آمد و به سال 681 هَ . ق . در همانجا درگذشت . از اوست : 1- شرح کلیات قانون ابن سینا. 2 - حل شکوک...