خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن برصاء. نسبت او به بنی لیث میرسد. زبیربن بکار گفت محمدبن سلام از یزیدبن عیاض حدیث کرد که رسول در جنگ حنین ابوجهم بن حذیفه عدوی را عامل غنائم کرد. خالدبن برصاء زمامی موئین را برداشت . ابوجهم او را منع کرد خالد گفت نصیب من از غنائم از این فزون است پس ستیزه کردند و ابوجهم قضیه را بالا برد و سر او را شکست . داوری به پیغمبر بردند و پیغمبر بین آن دو حکم شد و بدادن پانزده فریضه نزاع را خاتمه داد. زبیر این مطلب را بوجه دیگر روایت کرده و در روایت خود از خالد نام نبرده است . ابوداود و نسائی از طریق معمر از زهری ازعروه و او از عایشه این حدیث را اخراج کرده است : «ان النبی (ص ) بعث اباجهم بن حذیفة مصدقاً فلاحاه رجل فضربه ابوجهم فشجه » چنانکه دیده میشود در اینجا از خالد نامی نیامده است . (از الاصابه ج 1 قسم اول ص 86).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.