کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غضف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غضف
لغتنامه دهخدا
غضف . [ غ َ ] (ع مص ) غَضف چوب ؛ شکستن آن را. (منتهی الارب ): غضف العود غضفاً؛ کسره او لم ینعم کسره . || غضف وسادة؛ درپیچیدن آن . غضف الوسادة؛ ثناها. (قطر المحیط). || غضف سگ گوش را؛ فروهشتن و سست انداختن آن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ): غضف الکلب...
-
غضف
لغتنامه دهخدا
غضف . [ غ َ ض َ ] (ع اِمص ) فروهشتگی گوش . سست گوش گردیدن . (منتهی الارب ): غضف سگ ؛ فروهشتگی گوش آن و خم شدن آن به پشت خلقةً. (از قطر المحیط) . سستی گوش . (مهذب الاسماء). || (مص ) تاریک گردیدن شب . (منتهی الارب ). غضف لیل ؛ تاریک شدن و تیره گردیدن ش...
-
غضف
لغتنامه دهخدا
غضف . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَضَفَة. (منتهی الارب ). تاج العروس جمع غضفة را غضف آورده ولی اعراب آن راذکر نکرده است ، و صاحب قطر المحیط نیز جمع غضفة را نیاورده است . جوهری گوید: الغُضف ، القطا الجون - انتهی . || سگان شکاری . و این تسمیه از نظر صفت غالبی ...
-
غضف
لغتنامه دهخدا
غضف . [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اغضف و غَضفاء. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به اغضف و غضفاء شود.
-
واژههای همآوا
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق َ ] (ع اِ) کرانه ٔ جوی . || کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ). || (مص )سنگ انداختن . گویند: قذف بالحجارة قذفاً؛ سنگ انداخت . || به زنا بازخواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قذف المحصنة؛ به زنا بازخواند و متهم کرد زن محصنة را. (منتهی ال...
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق َ ذَ ] (ع ص ) دور.(منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: نوی قذف و تیه قذف و منزل قذف و فلاة قذف ؛ ای بعیدة. (منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || (اِ) کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قَذْف شود.
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق ُ ] (ع اِ) کرانه . || جانب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق ُ ذَ ] (ع اِ) ج ِ قُذفَة. (منتهی الارب ). رجوع به قذفه شود.
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق ُ ذُ ] (ع ص ) دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دوراندازنده مردم را. گویند: نوی قذف و منزل قذف و فلاة قذف ، ای بعیدة. (منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || (اِ) کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) ناقة قُذُف ؛ شتر ماده ٔ قاذف ...
-
قضف
لغتنامه دهخدا
قضف . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قَضَفة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قضفة شود.
-
قضف
لغتنامه دهخدا
قضف . [ ق َ ض َ ] (ع اِ) سنگهای تنک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) تنکی و باریکی و لاغری . (اقرب الموارد). رجوع به قِضَف و قَضافة شود.
-
قضف
لغتنامه دهخدا
قضف . [ ق ِ ض َ ] (ع اِمص ) لاغری و تنکی و باریکی . || (اِ) سنگهای تنک . (منتهی الارب ). رجوع به قَضَف و قضافة شود.
-
جستوجو در متن
-
غضفة
لغتنامه دهخدا
غضفة. [ غ َ ض َ ف َ ] (ع اِ) مرغ سنگخوار. ج ، غُضف . (منتهی الارب ). در اقرب الموارد آمده : الغضفة طائر، و قیل القطاة. و جمع آن ذکر نشده است . جوهری در صحاح گوید: الغضف ، القطا الجون . و مفرد آن را ذکر نکرده است . || مرغی است . || پشته . (منتهی الارب...