غضف . [ غ َ ض َ ] (ع اِمص ) فروهشتگی گوش . سست گوش گردیدن . (منتهی الارب ): غضف سگ ؛ فروهشتگی گوش آن و خم شدن آن به پشت خلقةً. (از قطر المحیط) . سستی گوش . (مهذب الاسماء). || (مص ) تاریک گردیدن شب . (منتهی الارب ). غضف لیل ؛ تاریک شدن و تیره گردیدن شب . (از اقرب الموارد). نوعی از درخت هندی است شبیه به خرمای سبز بی شاخ مگر آنکه خسته اش مقشر است بی پوست . (منتهی الارب ). درختی است هندی شبیه درخت خرما، جز اینکه هسته ٔ آن بی پوست است و از پایین تا بالای آن بی شاخه و سبز است . شجر بالهند کالنخل سواء غیر أن نواه مقشر بغیر لحاء و من اسفله الی اعلاه سعف اخضر، الواحدة غضفة. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.