کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی جمیله ٔ بصری . محدث بود. رجوع به ابوسهل (عوف ...) شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اثاثة، مکنی به ابوعبد و مشهور به مسطح . وی از صحابیان بود و بجهت سخنی که درباره ٔ عایشه ام المؤمنین گفته بود پیامبر (ص ) وی را تازیانه زد. (از منتهی الارب ).
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حارث لیثی . صحابی بود. رجوع به ابوواقد (اللیثی ...) شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن .از روات حدیث بود. رجوع به ابوغسان (عوف ...) شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ربیعبن سماعة، مشهور به ذوالخمار. رجوع به ذوالخمار، و الاعلام زرکلی شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عامربن حسان بن مالک ثقفی . کاهن و از شعرای جاهلی بود. رجوع به الاعلام زرکلی و المرزبانی ص 276 و المحبر ص 391 شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عطیةبن عمرو (ملقب به خَرِع ) ابن عبس بن ودیعه ٔ تیمی ، از بنی تیم الرباب ، از مضر. از شعرای جاهلی است و درک اسلام کرد، و او را از طبقه ٔ هشتم مسلمانان دانسته اند. او را دیوان شعر کوچکی است . (از الاعلام زرکلی از سمط اللاَّلی ...
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک اشجعی غطفانی . صحابی بود و بسال 73 هَ . ق . درگذشت . رجوع به ابوعبدالرحمان (عوف ...) و منتهی الارب و الاصابة و الاستیعاب شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک جشمی . تابعی بود. رجوع به ابوالاحوص (عوف ...) و منتهی الارب شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک نضری . وی عامل رسول (ص )بود در بنی کلاب . (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 437).
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک بن ضبیعةبن قیس بن ثعلبة، از بکربن وائل ، مشهور به بُرَک . از سواران عرب در عهد جاهلیت بود. و برخی را عقیده بر این است که گوینده ٔ «لا حر بوادی عوف » از گفتار اوست ، ولی غالباً آن را گفته ٔ عوف بن محلم شیبانی دانند. (از ا...
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک بن طفیل . از تابعیان بوده . (از منتهی الارب ).
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محلم خزاعی ، مکنی به ابوالمنهال . وی مولای بنی خزاعة بود و از علمای ادب و راویان شعر بشمار میرفت . اصل او از حران و از موالی بنی امیه یا شیبان بوده است . سپس به عراق رفت و طاهربن حسین وی را به ندیمی برگزید و مدت سی سال با وی ...
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محلم بن ذهل بن شیبان شیبانی . از اشراف عرب در جاهلیت بود. وی مردی مقتدر بود و عمروبن هند مردی را که به وی پناهنده شده بود از او خواست ، اما وی از تسلیم او خودداری کرد و عمرو جمله ٔ «لا حر بوادی عوف » را در حق وی گفت . عوف در ...
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد.از روات حدیث بود. رجوع به ابوغسان (عوف ...) شود.