عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محلم بن ذهل بن شیبان شیبانی . از اشراف عرب در جاهلیت بود. وی مردی مقتدر بود و عمروبن هند مردی را که به وی پناهنده شده بود از او خواست ، اما وی از تسلیم او خودداری کرد و عمرو جمله ٔ «لا حر بوادی عوف » را در حق وی گفت . عوف در حدود سال 45 قبل از هجرت درگذشت . (از الاعلام زرکلی از امثال میدانی و المحبر). و رجوع به عوف (نام مردی است ...) شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.