کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزاخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزاخانه
لغتنامه دهخدا
عزاخانه . [ ع َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ماتم خانه و خانه ای که در آن عزا برپا می کنند. (ناظم الاطباء). جایی که در آن مراسم عزا برپا دارند. (فرهنگ فارسی معین ). ماتم سرا. مصیبت سرا. مَناحة : به دارالشفا چون درآید طبیب عزاخانه گردد ز مرگ غریب .ملاطغرا (...
-
جستوجو در متن
-
نوحه گاه
لغتنامه دهخدا
نوحه گاه .[ ن َ / نُو ح َ / ح ِ ] (اِ مرکب ) جای نوحه و عزا و ماتم . ماتمکده . ماتمسرا. عزاخانه . غمکده : یک روز به نوحه گاه مجنون می شد سخنی چو درّمکنون .نظامی .
-
مصیبت سرا
لغتنامه دهخدا
مصیبت سرا. [ م ُ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) سرای مصیبت . مصیبت خانه . بیت الحزن . خانه ٔ عزا. ماتم سرا. ماتمکده . عزاخانه . و رجوع به مصیبت سرای (اِ مرکب ) شود.
-
مصیبت سرای
لغتنامه دهخدا
مصیبت سرای . [ م ُ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) مصیبت سرا. سرای مصیبت . عزاخانه . (یادداشت مؤلف ). مصیبت کده . مصیبت خانه . رجوع به مصیبت سرا (اِ مرکب ) شود.
-
مصیبت کده
لغتنامه دهخدا
مصیبت کده . [ م ُ ب َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) غمکده . ماتمکده . عزاخانه . مصیبت سرا. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصیبت سرا (اِ مرکب ) شود.
-
پرسه
لغتنامه دهخدا
پرسه . [ پ ُ س َ / س ِ ] (اِمص ) پرسیدن و احوال برگرفتن و بعیادت بیمار رفتن باشد. (برهان ). پرسش و تفقد. (رشیدی ) : صحت ارخواهی در این دیر کهن خستگان بینوا را پرسه کن . ابوالقاسم مفخری .|| مجلس ختم . مجلس ترحیم . عزاخانه . حق ّ. انجمن . عزاپرسی . (غی...
-
نوحه سرای
لغتنامه دهخدا
نوحه سرای .[ ن َ / نُو ح َ / ح ِ س َ ] (نف مرکب ) نوحه سراینده . نوحه گر. که نوحه سراید. که نوحه خوانی کند : گهی معرف سازد به ناکسی خود راگهی کجا نهم این کاسه گاه نوحه سرای . _(l50k)_ سوزنی .یاور گرگم به وقت بره ربودن پیش شبان باژگونه نوحه سرایم . سو...
-
ترحیم
لغتنامه دهخدا
ترحیم . [ ت َ ] (ع مص ) مهربانی کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رحمک اﷲ گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ترحم . (المنجد) (اقرب الموارد). طلب آمرزش کردن بر کسی ، و ترحیم در این مورد فصیح تر از ترحم اس...
-
ماتم سرا
لغتنامه دهخدا
ماتم سرا. [ ت َ س َ ] (اِ مرکب ) عزاخانه . مجلس فاتحه خوانی و تعزیه داری . (ناظم الاطباء). مصیبت سرا.ماتمکده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ماتم سرای گشت سپهر چهارمین روح الامین به تعزیت آفتاب شد. خاقانی .بجهت اقامت رسم ماتم در جوار ماتم سرای خاص او...
-
محنت سرا
لغتنامه دهخدا
محنت سرا. [ م ِ ن َ س َ ] (اِ مرکب ) محنت کده . محنت آباد. خانه ٔ غم و اندوه . غمکده . ماتمکده . عزاخانه : هر که آمد هر که آید بگذرداین جهان محنت سرائی بیش نیست دیگران رفتند و ما هم می رویم کیست کو را منزلی در پیش نیست . شیخ احمد جام (ژنده پیل ).درست...
-
غمخانه
لغتنامه دهخدا
غمخانه . [ غ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ماتم خانه و عزاخانه . خانه ای که در آن عزا برپا باشد. (ناظم الاطباء). خانه ٔ غم . آنجا که غم و اندوه باشد : رخت جان بربند خاقانی از آنک دل در غمخانه بگشاده ست باز. خاقانی .دوشم درآمد از در غمخانه نیم شب شب روز عی...
-
عزا
لغتنامه دهخدا
عزا. [ ع َ ] (ع اِ) ماتم . مصیبت . تعزیت . زاری . سوکواری . سوک . (ناظم الاطباء). صبر بر مصیبت و صبر کردن و در آن استقامت ورزیدن و شکایت کردن ، و در عرف حال مجازاً بمعنی ماتم پرسی . (غیاث اللغات ). و با لفظ گرفتن و افگندن بمعنی ماتم استعمال نمایند، و...
-
ماتم
لغتنامه دهخدا
ماتم . [ ت َ ] (از ع ، اِ) مأتم . اندوه . غم . مصیبت . عزا. (ناظم الاطباء). سوک . عزا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مقابل سور. مقابل شادی : به چاره ز چنگال من دور شدهمی ماتم او را از آن سور شد. فردوسی .به دو گفت گشتاسب کاین غم چراست به یک تاختن درد ...
-
حق
لغتنامه دهخدا
حق . [ ح َق ق ] (ع ص ، اِ) ثابت . (منتهی الارب ). ثابت که انکار آن روا نباشد. (تعریفات ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || موجود ثابت . (منتهی الارب ). || نزد صوفیه حق وجود مطلق است ، یعنی غیر مقید بهیچ قید. پس حق نزد صوفیه عبارت باشد از ذات خدا. || راست ....