کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظن کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظن کردن
لغتنامه دهخدا
ظن کردن . [ ظَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنداشتن . توهم کردن .
-
واژههای مشابه
-
ظن نیکو
لغتنامه دهخدا
ظن نیکو. [ ظَن ْ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسن ظن ّ : بر ظن نیکو قصد کردم بدوآزادگی کرد و وفا کرد ظن . فرخی .من در تو فکنده ظن نیکوابلیس ترا ز ره فکنده .لبیبی .
-
غالب ظن
لغتنامه دهخدا
غالب ظن . [ ل ِ ب ِ ظَن ن ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غالب الظن . ظن غالب . گمان غالب : و غالب ظن آن است که خبری بیرون نیاید. (کلیله و دمنه ).من بر از باغ امیدت نتوانم خوردن غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی . سعدی (طیبات ).به حسن و قامتت سروی درآفاق ...
-
حجیة ظن
لغتنامه دهخدا
حجیة ظن . [ ح ُج ْ جی ی َ ت ِ ظَن ن ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بحثی از اصول فقه است که آیا گمان بردن بمسئله دلیل است یا باید قطع به آن حاصل گردد. رجوع به ظن شود.
-
حسن ظن
لغتنامه دهخدا
حسن ظن . [ ح ُ ن ِظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسن نیت . نیک اندیشی . مقابل سوء نیت . || خوش گمانی . نیکوگمانی . و آن حالتی است که آدمی با آن مطمئن باشد و متوقع خیر باشد : حسن ظن بزرگان بیش از فضیلت بنده است . (گلستان ). حسن ظن بزرگان در خصم بر کمال...
-
جستوجو در متن
-
حدس زدن
لغتنامه دهخدا
حدس زدن . [ ح َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گمان کردن . پنداشتن . ظن بردن .
-
قول
لغتنامه دهخدا
قول . [ ق َ ] (ع مص ) گفتن . || کشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): قال القوم بفلان ؛ کشتند فلان را. (منتهی الارب ). || غالب شدن . و از این معنی است : سبحان من تعطف بالعزو قال به ؛ ای غلب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سقوط کردن و افتادن...
-
اساءة
لغتنامه دهخدا
اساءة. [ اِ ءَ ] (ع مص )اِسائه . اِسائت . بدی کردن با. (منتهی الارب ) (صراح ).بدی ، مقابل احسان و نیکی : اساءة اَدَب : چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی بسوی مشرب احسان شدنم نگذارند. خاقانی .|| گمان بد بردن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ): اساءة ظن . ...
-
وشکنه
لغتنامه دهخدا
وشکنه . [ وَ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) آلت تناسل ، و کاف آن را مفتوح و بعضی بی واو دانسته اند. ظن غالب آن است که مضموم و کاف عربی باشد زیرا که آلت کردن است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). وشگنه . (برهان ). رجوع به وشگنه و شنگه شود.
-
حجو
لغتنامه دهخدا
حجو. [ ح َ ج ْوْ] (ع مص ) لغت از اضداد است . اقامت گزیدن در جائی . استادن بجائی . || پاداش دادن . || غالب آمدن در فطانت و چیستان . || بخیلی کردن بچیزی . || بازداشتن . || حجوسرّ؛ نگاهداری راز. رازداری . || لازم گرفتن . || راندن : حجو ریح سفینه را؛ ران...
-
رموء
لغتنامه دهخدا
رموء. [ رُ ] (ع مص ) آرام کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آرام گرفتن در جایی . (ناظم الاطباء). || به یک جای ماندن شتران . (از منتهی الارب ). اقامت کردن شتر در جایی . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رَم ْء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (م...
-
اذعان
لغتنامه دهخدا
اذعان . [ اِ ] (ع مص ) اقرار. اعتراف . اقرار کردن . (منتهی الارب ). خستو شدن . قبول کردن . شناختن . || گردن نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). گردن دادن . (منتهی الارب ). ذعن . رام شدن . (آنندراج ). فرمانبرداری و اطاعت . (غیاث اللغات ): انقیاد و اذعان بحد...
-
پیوسیدن
لغتنامه دهخدا
پیوسیدن . [ دَ ] (مص ) بیوسیدن . چشم داشتن . امید داشتن : نکند میل بی هنر به هنرکه پیوسد ز زهر طعم شکر. عنصری .رجوع به بیوسیدن شود. || گمان و ظن بردن . (شعوری ج 1 ص 245). || صاحب آنندراج بمعانی سخت سوده و نزدیک ریختن شدن و کردن و سودن و پژمرده شدن و ...