رموء. [ رُ ] (ع مص ) آرام کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آرام گرفتن در جایی . (ناظم الاطباء). || به یک جای ماندن شتران . (از منتهی الارب ). اقامت کردن شتر در جایی . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رَم ْء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || زیاده شدن بر صد. رَم ْء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گمان کردن خبر را و تحقیق نمودن آن . (از منتهی الارب ). گمان بردن خبر را و حدس زدن درباره ٔ آن . (از اقرب الموارد). رَم ْء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تخمین زدن و اندازه کردن چیزی را. رَم ْء. || رسیدن خبر کسی را از روی ظن نه از روی حقیقت . رَم ْء. (از معجم متن اللغه ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.