کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظلمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ظلمة
لغتنامه دهخدا
ظلمة. [ ظَ ل َ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظالم .
-
ظلمة
لغتنامه دهخدا
ظلمة. [ ظَ ل ِ م َ ] (ع ص ) لیل-ةٌ ظلمة؛ شبی تاریک .
-
ظلمة
لغتنامه دهخدا
ظلمة. [ ظِ م َ / ظُ م َ ] (اِخ ) فاجره ای است از قوم هُذَیل و در مَثل است : اقود من ظِلمةَ.
-
ظلمة
لغتنامه دهخدا
ظلمة. [ ظُ م َ ] (اِخ ) (بحرالَ ...) بحرالاسود الشمالی . بحر ورنگ .
-
جستوجو در متن
-
حجزة
لغتنامه دهخدا
حجزة. [ ح َ ج َ زَ ](ع ص ) ج ِ حاجز. (منتهی الارب ). ظَلَمة. بیدادگران .
-
دلهمسة
لغتنامه دهخدا
دلهمسة. [ دَ ل َ م َ س َ ] (ع ص )مؤنث دلهمس . هائل و هولناک . گویند: ظلمة دلهمسة؛ یعنی تاریکی هولناک . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
-
مظالمة
لغتنامه دهخدا
مظالمة. [ م ُ ل َ م َ ] (ع مص ) ظلم و ستم کردن . (از محیطالمحیط). ستم کردن . ظِلام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یقال اراد مظالمته ؛ ای ظلمه . (محیطالمحیط).
-
قدحة
لغتنامه دهخدا
قدحة. [ ق َ ح َ ] (ع مص ) یک بار چخماق زدن بر آتش زنه . (منتهی الارب ). و از همین معنی است : لو شاء اﷲ لجعل للناس قدحة ظلمة کما جعل لهم قدحة نور. (منتهی الارب ).
-
اقود
لغتنامه دهخدا
اقود. [ اَق ْ وَ ] (ع ص ) خوار و رام از شتر و از اسب . || درشت و استوار گردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- رجل اقود ؛ مرد درازگردن .- فرس اقود ؛ اسب دراز پشت و گردن .(منتهی الارب ).|| بخیل بزاد و توشه . (منتهی الارب ) (ن...
-
اغلاس
لغتنامه دهخدا
اغلاس . [ اِ ] (ع مص ) بتاریکی آخر شب درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درآمدن قوم در تاریکی آخر شب :اغلس القوم ؛ دخلوا فی الغلس ای ظلمة آخر اللیل . تقول : «رأیت منک غلس الظلام خیالا». (از اقرب الموارد).
-
استنکال
لغتنامه دهخدا
استنکال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عقوبت کردن : شیخ جلیل احمدبن الحسن بهرات رسید و روعت حکم و هیبت امر او ظلم را دست بربست و رایت ظلمه نگونسار کرد، هر آنچه در ایام هرج و مرج از دخل و خرج اندوخته بودند و باختذال و استنکال فراهم آورده ، از ایشان بستد بلطف و ...
-
حجرالاثدی
لغتنامه دهخدا
حجرالاثدی . [ ح َ ج َ رُل ْ اَ دا ] (ع اِ مرکب ) حجرالاثداء. ابن البیطار در مفردات گوید: قال دیسقوریدس فی الخامسة، هو بعض الحجارة یقبض و یجفف و یجلو ظلمة البصر و اذا خلط بالماء و لطخ به الثدی و الخصیتین و القروح سکن الاورام العارضة لها و قال جالینوس ...
-
خاتون قیامت
لغتنامه دهخدا
خاتون قیامت . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) بقعه ای است در سمت جنوبی شیراز و بقلیل مسافتی دور از شهر و ام کلثوم بنت اسحاق کوکبی بن محمدبن زیدبن حسن بن علی بن ابی طالب (ع ) در آن مدفون است . گویند آن سیّده ٔ مکرمه از تعدی بعضی خلفا بشیراز آمده و از بیم قتل و غلب...
-
غلس
لغتنامه دهخدا
غلس . [ غ َ ل َ] (ع اِ) تاریکی آخر شب . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ظلمة آخر اللیل ، تقول : رأیت منک غلس الظلام خیالاً. (اقرب الموارد). ج ، اَغلاس . (مهذب الاسماء). تاریکی آخر شب چون با سپیدی صبح درآمیزد، و آن هما...