اقود. [ اَق ْ وَ ] (ع ص ) خوار و رام از شتر و از اسب . || درشت و استوار گردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- رجل اقود ؛ مرد درازگردن .
- فرس اقود ؛ اسب دراز پشت و گردن .(منتهی الارب ).
|| بخیل بزاد و توشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کوه دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || آنکه پیش آید چیزی را و بازنگردد از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (ن تف ) قوادتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اقود من ظلمة، و ظلمه نام زنی فاجره است از طایفه ٔ هذیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.