کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنگدان
لغتنامه دهخدا
سنگدان . [ س َ ] (اِ مرکب ) عضو عضلانی که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت جهت خرد کردن دانه ها و دیگر مواد غذایی پرندگان در مسیر مری پس از چینه دان و قبل از معده ٔ اصلی قرار دارد. وجه تسمیه ٔ این عضو بدان جهت است که پرندگان دانه خوار جهت خرد کردن دان...
-
جستوجو در متن
-
پتگه
لغتنامه دهخدا
پتگه . [ ] (اِ) به ترکی قانصه است و بفارسی سنگدان طیور.
-
قانصةالحباری
لغتنامه دهخدا
قانصةالحباری . [ ن ِ ص َ تُل ْ ح ُ را ] (ع اِ مرکب ) سنگدان هوبره . در داروهای چشم بکار است .
-
خجج
لغتنامه دهخدا
خجج . [ خ َ ج َ ] (اِ) چینه دان مرغ . (از ناظم الاطباء). حوصله . سنگدان مرغ .
-
شکانک
لغتنامه دهخدا
شکانک . [ ش َ ن َ ] (اِ) حوصله و چینه دان مرغ . (ناظم الاطباء). سنگدان مرغ را گویند. (از فرهنگ جهانگیری ). چینه دان مرغ که به عربی حوصله گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). و رجوع به چینه دان شود.
-
قوانس
لغتنامه دهخدا
قوانس . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ قَونَس . (ناظم الاطباء). رجوع به قونس شود. || اسم سنگدان است که برومی کیلان و به یونانی شعر سمعون نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قوانص شود.
-
توکر
لغتنامه دهخدا
توکر. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) پرشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرشدن مشک و شکم . یقال : توکر الصبی ؛ ای امتلا بطنه . || پرشدن سنگدان مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید: یقال : شرب حتی توکر و حتی تضلع. (اقرب ال...
-
دولة
لغتنامه دهخدا
دولة. [ دَ ل َ ] (ع اِ) گردش نیکی و ظفر و غلبه به سوی کسی . || سنگدان مرغ و چینه دان آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از آنندراج ). || . پایین شکم و جانبی آن . || شقشقه و شش مانندی که شتر از دهن بیرون آورد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنند...
-
شانک
لغتنامه دهخدا
شانک . [ ن َ ] (اِ مصغر) سنگدانه ٔ مرغان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). سنگدان و چینه دان مرغان را گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شمس اللغات ). قانِصَه . حُوَیصَلَه . ژاغر. || خانه ای که زنبور عسل سازد و شهد در آن کند. (شمس اللغات ). || جا...
-
سنگدانه
لغتنامه دهخدا
سنگدانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )چینه دان مرغ . (آنندراج ). سنگدان و معده ٔ سوم طیور. (ناظم الاطباء). || غله ای است که اهل هند آنرا کلتهی خوانند. (آنندراج ). نوعی از غله . || سفالگر. || کارخانه ٔ سفالگری . || بتکده . || بت ساز. (ناظم الاطباء).
-
متوکر
لغتنامه دهخدا
متوکر. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) سنگدان پر شده ٔ مرغ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکم پر شده ٔ کودک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مشک پر شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به توکر شود.
-
لاقطة
لغتنامه دهخدا
لاقطة. [ ق ِ طَ ] (ع ص ، اِ) خوار ناکس . (للذکر و الانثی ). || لاقطةالحصی ؛ سنگدان مرغ . فی المثل : لکل ّ ساقطة لاقطة؛ ای لکل َ کلمة سقطت من فم نفس تسمعهافتلقطها فتذیعها؛ یعنی هر سخن را که از دهان برآید شنونده است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب...
-
زندرونین
لغتنامه دهخدا
زندرونین . [ زَ دَ ] (ص نسبی ) مخفف «از اندرونین ». از اندرونی . داخلی : و هر آماس خونی ، در اندامهای زندرونین افتد از تب خالی نباشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و اصل شریان از ران بسوی قدم فرودآمده است و نخست اندر ران به دو بخش ش...
-
قوانص
لغتنامه دهخدا
قوانص . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) سنگدان . (فهرست مخزن الادویه ). ج ِ قانصة، بمعنی روده و اندرون مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ابن بیطار) (ناظم الاطباء). رجوع به قانصة و قوانس شود. || قوانص طیور؛ مرغان شکاری و از این است حدیث فتخرج النار علیهم قوا...