توکر. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) پرشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرشدن مشک و شکم . یقال : توکر الصبی ؛ ای امتلا بطنه . || پرشدن سنگدان مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید: یقال : شرب حتی توکر و حتی تضلع. (اقرب الموارد). رجوع به توکیر شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.