کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربه زیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سربة
لغتنامه دهخدا
سربة. [ س َ ب َ ] (ع اِ) درز. || سفر نزدیک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
سربة
لغتنامه دهخدا
سربة. [ س ُ ب َ ] (ع اِ) جماعت . (اقرب الموارد). جماعت زنان و غیر آن . (منتهی الارب ). || جماعت اسبان آنچه هست و مابین بیست الی سی . (اقرب الموارد) (آنندراج ). || گله ٔ سنگخوار و آهو و گوسفند. (اقرب الموارد). || جماعت خرمابنان . (اقرب الموارد) (آنندر...
-
سربه نیست شدن
لغتنامه دهخدا
سربه نیست شدن . [ س َ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گم شدن . پنهان شدن . معدوم شدن . (یادداشت مؤلف ). ناپدید شدن .
-
سربه نیست کردن
لغتنامه دهخدا
سربه نیست کردن . [ س َ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معدوم کردن . پنهان کردن . سخت نهان کردن . از میان بردن .
-
جستوجو در متن
-
رهی
لغتنامه دهخدا
رهی . [ رَ ] (اِخ ) تهرانی . سلطانعلی بیگ نواده ٔ علی قلی خان شاملو، از گویندگان قرن یازدهم هجری بود. بیت زیر از اوست :از خرابی می گذشتم منزلم آمد بیاددست وپا گم کرده ای دیدم دلم آمد بیادسربه هم آورده دیدم برگهای غنچه رااجتماع دوستان یکدلم آمد بیاد. ...
-
نکس
لغتنامه دهخدا
نکس . [ ن َ ] (ع مص ) سرنگون کردن .(غیاث اللغات ). واژگون ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). نگونسار کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نگونسار ا...
-
نگون
لغتنامه دهخدا
نگون . [ ن ِ ](ص ، ق ) نگونسار. (لغت فرس اسدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آویخته . سرازیر. (انجمن آرا) (آنندراج ). سرنگون . (ناظم الاطباء). سرته . آونگان . به پای آویخته . (یادداشت مؤلف ) : آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت همچنان چون شوشه ٔ سیمین نگون...
-
هاشم شیرازی
لغتنامه دهخدا
هاشم شیرازی . [ ش ِ م ِ ] (اِخ ) محمدهاشم . از نویسندگان خوانین زندیه بود. رضاقلی خان هدایت در مجمعالفصحاء راجع به وی می نویسد: «نظر به فطرت پاک و طینت صافی ترک ملازمت دیوان کرد و به خدمت جناب قطب المحققین سیدقطب الدین محمد العزیزی الفارسی که از علما...
-
نبرده
لغتنامه دهخدا
نبرده . [ ن َ ب َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) (از: نبرد + ه ، پسوند نسبت و اتصاف ). (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). شجاع .دلیر. دلاور. (برهان قاطع). مبارز. (لغت فرس اسدی ). مرد مبارز. (فرهنگ نظام ). نبردکننده . جنگی . دلیر. (انجمن آرا) (آنندراج ). بهادر. دلاور. ...
-
نیست
لغتنامه دهخدا
نیست . (فعل ) نه هست . نه است . فعل منفی مفرد غایب . مقابل هست و است : چندیت مدح گفتم و چندین عذاب دیدگر زآنکه نیست سیمت جفتی شمم فرست . منجیک .ز دانش به اندر جهان هیچ نیست تن مرده و جان نادان یکی است . فردوسی .هزاریک کاندر نهاد او هنر است نگار خوب ه...
-
نز
لغتنامه دهخدا
نز. [ ن َ ] (حرف نفی +حرف اضافه ) مخفف نه از. (ناظم الاطباء) : گنبدی نهمار بربرده بلندنش ستون از زیر و نز برسوش بند. رودکی .این جهان سربه سر همه فرناس نز جهان من یگانه فرناسم . بوشکور.سیاوش نیم نز پریزادگان از ایرانم از شهر آزادگان . فردوسی .سیاوش بد...
-
نبیره
لغتنامه دهخدا
نبیره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی فرزندزاده باشد عموماً، و پسرزاده را گویند خصوصاً، و بعضی دخترزاده را هم گفته اند.(برهان قاطع) (از غیاث اللغات ). و بعضی دیگر پسر پسر و پسر دختر را میگویند. (برهان قاطع). فرزندزاده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ نظا...
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م َ ] (ع اِ) گاهواره . (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). منجک . (مهذب الاسماء). هر موضعی که برای طفل مهیا سازند. (غیاث اللغات ) : درمسجدند و ساخته چون مهد کودکان هم آب خانه در وی و هم جای خوابشان . خاقانی .دایه ٔ من عقل ...
-
ضیاء
لغتنامه دهخدا
ضیاء. (اِخ ) اصفهانی . معاصر شاه عباس ماضی و از کُتّاب دیوان بوده است . هدایت در مجمع الفصحا گوید : اسمش میرزا نوراﷲ از قریه ٔ کفران رودشتین من بلوکات تسعه ٔ اصفهان ، ازجمله ٔ اکابر آن دیار و در عهد شاه عباس ماضی از کُتّاب دفتر دیوان بوده ، طبع خوشی ...