کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سجده بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سجده بردن
لغتنامه دهخدا
سجده بردن . [ س َ / س ِ دَ / دِ ب ُدَ ] (مص مرکب ) سجده کردن . سجده آوردن : سجده بردش نگار سیم اندام باد عاشق بشرط خویش تمام . نظامی .بفرمانبری شاه را سجده بردپذیرفته ها را به قاصد سپرد. نظامی .نه پی در جستجوی کس فشردم نه جز روی تو کس را سجده بردم .ن...
-
واژههای مشابه
-
سجدة
لغتنامه دهخدا
سجدة. [ س َ / س ِ دَ ] (ع مص ) سر بر زمین نهادن . (منتهی الارب ). پیشانی بر زمین نهادن . (مهذب الاسماء) : سر از سجده برداری و این شراب کشی یاد فرخنده رخ مهتری . منوچهری .سر بر زمین بسجده نهاده ست بی رکوع آن کو نه ز اوصیا بسوی انبیا شده ست . ناصرخسرو....
-
سجدة
لغتنامه دهخدا
سجدة. [ س َ دَ ] (اِخ ) نام سوره ای از قرآن است و آن سی آیه است . پس از لقمان و پیش از احزاب . || و نیز سجده نام دیگر سوره ٔ «فصلت » چهل و یکمین سوره ، پس از مؤمن و پیش از شوری است .
-
سجده آوردن
لغتنامه دهخدا
سجده آوردن . [ س َ / س ِ دَ /دِ وَ دَ ] (مص مرکب ) سجده کردن . سجود : صد هزاران بحر و ماهی در وجودسجده آرد پیش آن دریای جود. مولوی .او خدو انداخت بر رویی که ماه سجده آرد پیش او درسجده گاه . مثنوی . || خاضع شدن . مطیع شدن : بزرگوار خدایی که طبع و دستش...
-
سجده کردن
لغتنامه دهخدا
سجده کردن . [ س َ / س ِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشانی بر خاک نهادن . سجده آوردن . پیشانی بر خاک سودن خضوع و شکررا : سرش [ عبداﷲ زبیر ] برداشتند و پیش حجاج بردند، سجده کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 189).با تو در باغ بدیدار کند وعده همی نرگس از شادی ...
-
سجده نمودن
لغتنامه دهخدا
سجده نمودن . [ س َ / س ِ دَ / دِ ن ُ / ن َ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) شکر کردن : سبکتکین آن را بدید ازاسب فرود آمد بزمین و خدای عز و جل شکر کرد و سجده نمود و بسیار بگریست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198).
-
سجده کنان
لغتنامه دهخدا
سجده کنان . [ س َ / س ِ دَ / دِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال سجده . بحالت سجده : خاتونی از عرب همه شاهان غلام اوسمعاً و طاعه سجده کنان هفت کشورش . خاقانی .گیسو چو خوشه تافته و زبهر عید وصل من همچو خوشه سجده کنان پیش عرعرش .خاقانی .
-
سجده گاه
لغتنامه دهخدا
سجده گاه . [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) قبله . (ترجمان القرآن ). مسجد. جای سجده . قبله گاه که در آنجا پیشانی بخاک نهند تواضع را : شهی که بارگه اوست سجده گاه ملوک همی برند بر آن سجده گه ملوک نماز. سوزنی .ساعتی در خدای خود نالیدروی در سجده گاه خود ...
-
سجده گه
لغتنامه دهخدا
سجده گه . [ س َ / س ِ دَ / دِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) سجده گاه :شهی که بارگه اوست سجده گاه ملوک همی برند بر آن سجده گه ملوک نماز. سوزنی .مرا سجده گه بیت بنت العنب بس که از بیت ام القری میگریزم . خاقانی .پاک بینان را ز روی خوب دیدن منع نیست سجده کایزد را ...
-
جستوجو در متن
-
بردن
لغتنامه دهخدا
بردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل کردن خواه برای خود یا دیگری و خواه با خود یا همراه و مصحوب دیگری و خواه بر پشت و خواه بر چی...
-
کرم اﷲ وجهه
لغتنامه دهخدا
کرم اﷲ وجهه . [ ک َرْ رَ م َل ْ لا هَُ وَ هََ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) گرامی داراد خدای روی او را. دعائی است که اهل سنت پس از بردن نام علی بن ابیطالب علیه السلام آرند. (یادداشت مؤلف ). بمعنی گرامی کند خدا ذات او را و این لقب خاص حضرت مرتضی است و ...
-
نماز کردن
لغتنامه دهخدا
نماز کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تصلیة. (دهار). تسبیح . (تاج المصادر بیهقی ). نماز خواندن . نماز گزاردن . نماز گذاشتن . فریضه ٔ صلاة ادا کردن : باز منصور برخاست پس از آنکه او [ بومسلم خراسانی ] کشته شد دو رکعت نماز کرد. (تاریخ سیستان ). امیر محم...
-
سجود
لغتنامه دهخدا
سجود. [ س ُ ] (ع مص ) سر بر زمین نهادن وفروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ترجمان القرآن ). سر بر زمین نهادن و فروتنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ) (دهار) : از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام ...