کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زجو
لغتنامه دهخدا
زجو. [ زَج ْوْ ] (ع مص ) راندن و دفع کردن . (از منتهی الارب ). راندن به مدارا و نرمی . (از المعجم الوسیط) (از اقرب الموارد). || سوق دادن . (از اقرب الموارد). سوق دادن و راندن . (از المعجم الوسیط). || تحریک کردن کسی را. تحریض . (از اقرب الموارد). || ر...
-
زجو
لغتنامه دهخدا
زجو. [ زُ ج ُوو ] (ع مص ) روان گردیدن کار و آسان و درست شدن آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زجأ و زَجْو شود. || آسان گرد آمدن خراج . بهمین معنی است زجاء و زَجْو. (از اقرب الموارد). || منقطع شدن خنده . (از اقرب الموارد). رجوع به زجا...
-
جستوجو در متن
-
زاجی
لغتنامه دهخدا
زاجی . (ع ص ) زاج . نعت فاعلی از زَجو. رجوع به زاج شود. || حقیر و اندک . (منتهی الارب ).
-
ازجی
لغتنامه دهخدا
ازجی . [ اَ جا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از زَجو. نافذتر. رساتر: هو ازجی به منه ؛ او نافذتر و رساتر است بدو از وی .
-
زجاء
لغتنامه دهخدا
زجاء. [ زَ ] (ع مص ) آسان و استوار شدن کار. (از معجم الوسیط) (از متن اللغة). روان گردیدن کار و آسان و راست و درست شدن و پاییدن . (آنندراج ). آسانی و استواری کار، و بدین معنی است زجاء در حدیث : «لاتزجو صلاة لایقراءبفاتحة الکتاب »؛ یعنی استوار و درست ن...