کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رنا
لغتنامه دهخدا
رنا. [ رَ ] (ع مص ) شادمان گردیدن . (از منتهی الارب ). شاد شدن . (از اقرب الموارد). رُنُوّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از متن اللغة). رَنْو. (متن اللغة). || پیوسته به سکون چشم نگریستن . (از منتهی الارب ). پیوسته بسوی کسی به نگاه ساکن و ثابت نگریس...
-
واژههای همآوا
-
رن ء
لغتنامه دهخدا
رن ء. [ رَن ْءْ ] (ع مص ) دیدن چیزی را یاکسی را. (منتهی الارب ). نگاه کردن چیزی را یا کسی را. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || گران بار آمدن . (از منتهی الارب ). در راه رفتن سنگینی داشتن . و گویند: جاء یرناء فی مشیته ؛ ای یتثاقل . (اقرب الموارد). ||...
-
جستوجو در متن
-
رنو
لغتنامه دهخدا
رنو. [ رُ ن ُوو ] (ع مص ) پیوسته نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته بسکون چشم نگریستن . (منتهی الارب ). ادامه دادن نظر را به سوی کسی بسکون چشم . (از اقرب الموارد). رَنا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || لهو و لعب با شغل دل و شغل بینایی و غلبه ٔ ...
-
استیلیک
لغتنامه دهخدا
استیلیک . [ اِ ک ُ ] (اِخ ) فلاویوس . وی یکی از ژنرالها و رجال نامی روم وپسر یک تن از واندالهاست که سمت صاحب منصبی در لشکر امپراطور والنس (364 - 378 م .) داشت . او در عنفوان جوانی داوطلبانه در زمره ٔ نظامیان امپراطوری درآمد و تدریجاً به مقامات عالیه ...
-
صدرالدین
لغتنامه دهخدا
صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) نیشابوری . عوفی در لباب الالباب وی را به سه لقب صدر اجل و صدر الملة و الدین و ملک السادات ستوده و گوید: صدرالدین از معارف سادات و صدور کبار و فضلای روزگار و صاحب دیوان استیفای نیشابور بود و در فضل بغایتی که جملگی افا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منیربن احمدبن مفلح ابوالحسین الاطرابلسی الشاعر الرفاء، ملقب بمهذب الملک یا مهذب الدین عین الزمان . مولد او به سال 473 هَ .ق . و وفات وی در حلب بجمادی الاَّخره ٔ سنه ٔ 548 بوده است . در تاریخ ابن عساکر آمده است که : آنگاه ک...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنام جدش که احمدبن مفلح بوده است نامیده شده و در همان بلد نشو و نما یافته و بتأییدات یزدانی بسعادت تحصیل علوم و تک...